under one's spell

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی
- تحت افسون بودن
- شیفته ی کسی شدن
- مجذوب بودن
- - -
## 🔸 تعریف ها
1. ** ( ادبی – اصلی ) :** تحت تأثیر جادوی واقعی یا خیالی کسی بودن.
- مثال: *The princess was under the wizard’s spell. *
...
[مشاهده متن کامل]

شاهزاده تحت افسون جادوگر بود
2. ** ( استعاری – عمومی ) :** شیفته یا مجذوب کسی/چیزی شدن، به گونه ای که توانایی مقاومت از بین می رود.
- مثال: *He was under her spell from the moment they met. *
از لحظه ی دیدار، شیفته ی او شد
3. ** ( رمانتیک – محاوره ای ) :** عاشق یا دل باخته بودن، تحت تأثیر جذابیت یا کاریزمای فرد.
- - -
## 🔸 مترادف ها
enchanted – captivated – mesmerized – bewitched – charmed
- - -
## 🔸 مثال ها
- *She had him under her spell. *
او را کاملاً شیفته ی خود کرده بود
- *The music put the audience under its spell. *
موسیقی تماشاگران را مجذوب خود کرد
- *He remained under her spell for years. *
او سال ها تحت افسون او باقی ماند