undemonstrative

/ˌʌndɪˈmɒnstrətɪv//ˌʌndɪˈmɒnstrətɪv/

معنی: خود دار، فاقد ضمیر اشاره، غیر مدلل
معانی دیگر: تودار، کم حرف، کم نما، غیرمثبت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: undemonstratively (adv.), undemonstrativeness (n.)
• : تعریف: not tending to show one's feelings, affection, or the like; reserved.
متضاد: affectionate, demonstrative
مشابه: reserved

جمله های نمونه

1. Lady Ainslie is an undemonstrative woman who rarely touches even her own son.
[ترجمه گوگل]لیدی آینزلی زنی است که به ندرت حتی پسر خود را لمس می کند
[ترجمه ترگمان]لیدی Ainslie زن undemonstrative است که بندرت پسر خودش را لمس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Neighbours say he was quiet, undemonstrative and always carefully dressed.
[ترجمه گوگل]همسایه‌ها می‌گویند که او ساکت، بی‌حرم و همیشه با احتیاط لباس می‌پوشید
[ترجمه ترگمان]neighbours می گفت که او ساکت و صمیمی است و همیشه با احتیاط لباس می پوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was an undemonstrative man, substantial.
[ترجمه گوگل]او مردی غیرتظاهرکننده بود، قابل توجه
[ترجمه ترگمان]اون مرد undemonstrative بود، قابل توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Legend of all corners of the country and undemonstrative and lovely small penguin are together by one individual mix, this person is Ma Huateng.
[ترجمه گوگل]افسانه تمام گوشه های کشور و پنگوئن کوچک غیر نمایشی و دوست داشتنی با یک ترکیب فردی کنار هم هستند، این شخص Ma Huateng است
[ترجمه ترگمان]در تمام گوشه های کشور و undemonstrative و penguin کوچک زیبا با یک ترکیب فردی کنار هم قرار دارند، این فرد مادر Huateng است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Li Xiang is an undemonstrative person.
[ترجمه گوگل]لی شیانگ یک فرد غیرمعمول است
[ترجمه ترگمان]لی ژیانگ یو یک فرد undemonstrative است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some is undemonstrative so, do not agree the person of appear in public, had become however move and active.
[ترجمه گوگل]برخی غیر نمایشی است، بنابراین، موافق نیستم که فرد در انظار عمومی ظاهر شود، هر چند متحرک و فعال شده بود
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها صادق نیستند، بنابراین موافق نیستند که فرد ظاهر شده در انظار عمومی، به هر حال حرکت کرده و فعال شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My father was undemonstrative, and could neither share his feelings with us children nor deal with the feelings we had for him.
[ترجمه گوگل]پدرم تظاهرکننده نبود و نه می توانست احساساتش را با ما بچه ها در میان بگذارد و نه با احساساتی که ما نسبت به او داشتیم کنار بیاید
[ترجمه ترگمان]پدرم به دور از هم دور شده بود و نمی توانست احساسات خود را با ما در میان بگذارد، نه با احساساتی که نسبت به او داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is a man of undemonstrative nature.
[ترجمه گوگل]او مردی است که طبیعتی غیرقابل تظاهرات دارد
[ترجمه ترگمان]او مرد undemonstrative است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Jennie's performance during his last months and weeks was a model of quiet, undemonstrative heroism.
[ترجمه گوگل]اجرای جنی در ماه‌ها و هفته‌های آخر زندگی‌اش، الگویی از قهرمانی آرام و بی‌صدا بود
[ترجمه ترگمان]عملکرد Jennie در طول ماه های گذشته و هفته ها مدلی از شجاعت و شجاعت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is standing firm with the United States, in its clipped and undemonstrative sort of way.
[ترجمه گوگل]این کشور به شیوه‌ای کوتاه و غیرقابل تظاهرات در کنار ایالات متحده ایستاده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت با ایالات متحده، در نوع clipped و undemonstrative، محکم و محکم ایستاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They are not only significant to social criminalistics, but also an undemonstrative thinking and questioning to the feminism problems.
[ترجمه گوگل]آنها نه تنها برای جنایت گرایی اجتماعی مهم هستند، بلکه یک تفکر غیرتظاهراتی و پرسشگری برای مشکلات فمینیسم هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها نه تنها برای criminalistics اجتماعی قابل توجه هستند، بلکه تفکر انتقادی و پرسشگری در مورد مشکلات فمینیسم نیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Others will view their emotional control as hard and unfeeling, regarding them as unresponsive to their moods and undemonstrative in romantic affairs.
[ترجمه گوگل]دیگران کنترل عاطفی خود را سخت و بی احساس می بینند و آنها را به خلق و خوی خود پاسخ نمی دهند و در امور عاشقانه تظاهر نمی کنند
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر کنترل عاطفی خود را سخت و بی احساس تلقی می کنند، در حالی که نسبت به آن ها به عنوان بی تفاوت نسبت به حالت ها و undemonstrative در امور عاشقانه، بی تفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His gangling stature is poised and graceful, the business suit of a suit black, what there are refined scroll taste and big boy on the face is undemonstrative.
[ترجمه گوگل]قد و قامت پرشور او متین و برازنده است، کت و شلوار تجاری کت و شلوار مشکی، طعم طومار ظریف و پسر بزرگ روی صورت غیر قابل نمایش است
[ترجمه ترگمان]قد باریک و قد بلند او برازنده و برازنده است، کت و شلوار کسب وکار یک کت و شلوار مشکی، چیزی که در آن مزه scroll ظریف و پسر درشت روی صورتش undemonstrative است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This equestrian boss nowadays is no longer already in those days that undemonstrative " pony elder brother ".
[ترجمه گوگل]این رئیس اسب سواری امروزه دیگر در آن روزها آن "برادر بزرگ اسبی" غیرتظاهری نیست
[ترجمه ترگمان]این رئیس equestrian امروزه دیگر در آن روزهایی که برادر بزرگ تر pony است، نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود دار (صفت)
continent, undemonstrative, self-collected, self-composed, self-contained, having self-control, self-controlled, self-possessed, self-restrained

فاقد ضمیر اشاره (صفت)
undemonstrative

غیر مدلل (صفت)
undemonstrative

انگلیسی به انگلیسی

• not demonstrative, reserved, restrained
someone who is undemonstrative does not allow their feelings to show.

پیشنهاد کاربران

بپرس