uncurl

/ʌnˈkɜːrl//ʌnˈkɜːl/

معنی: از انحنا در امدن، مستقیم شدن، بی فر شدن
معانی دیگر: (مو یا هر چیز مجعد را) صاف کردن، بی فر کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: uncurls, uncurling, uncurled
• : تعریف: to straighten.
متضاد: curl

- He uncurled his fingers.
[ترجمه گوگل] انگشتانش را باز کرد
[ترجمه ترگمان] انگشتانش را صاف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In the damp air, her hair uncurled.
[ترجمه گوگل] در هوای مرطوب، موهایش باز شد
[ترجمه ترگمان] در هوای مرطوب، موهایش صاف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The cat uncurled itself and jumped off the wall.
[ترجمه گوگل]گربه خودش را باز کرد و از دیوار پرید
[ترجمه ترگمان]گربه خود را صاف کرد و از دیوار پایین پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The cat uncurled sensuously.
[ترجمه گوگل]گربه به صورت حسی حلقه را باز کرد
[ترجمه ترگمان]گربه به سمت sensuously رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She uncurled her legs from under her.
[ترجمه گوگل]پاهایش را از زیرش باز کرد
[ترجمه ترگمان]پاهایش را از زیر او باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She uncurled her legs, determinedly smoothed down the neat white culottes, and stood up.
[ترجمه گوگل]پاهایش را از هم باز کرد، با قاطعیت کولوت های سفید تمیز را صاف کرد و از جایش بلند شد
[ترجمه ترگمان]پاهایش را صاف کرد و با عزمی جزم دامن سفیدی را که دامن سفید داشت صاف کرد و بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The wizard uncurled his stinging fist and the roll of gold coins slipped between his throbbing fingers.
[ترجمه گوگل]جادوگر مشت گزنده‌اش را باز کرد و رول سکه‌های طلا بین انگشتان تپنده‌اش لغزید
[ترجمه ترگمان]جادوگر مشت لرزانش را صاف کرد و سکه های طلای بین انگشتان لرزان او لغزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The doctor uncurled his fingers to reveal a small gold crucifix.
[ترجمه گوگل]دکتر انگشتانش را باز کرد تا یک صلیب طلایی کوچک نمایان شود
[ترجمه ترگمان]دکتر انگشتان خود را صاف کرد تا صلیب طلایی کوچکی نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His fingers were beginning to uncurl, his own weight dragging him down.
[ترجمه گوگل]انگشتانش شروع به باز شدن کرده بودند، وزن خودش او را به پایین می کشاند
[ترجمه ترگمان]انگشتانش شروع به بالا شدن کرده بود، وزن خودش او را به پایین کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Penelope's fingers curled and uncurled nervously in her lap.
[ترجمه گوگل]انگشتان پنه لوپه با حالتی عصبی در آغوشش حلقه زد و باز شد
[ترجمه ترگمان]هرمیون دستش را جمع کرد و با حالتی عصبی روی پاهایش بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The snake slowly uncurled.
[ترجمه گوگل]مار به آرامی باز شد
[ترجمه ترگمان]مار آهسته شانه بالا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I watched the two handsome flags uncurl to the warm wind, then went on my own tour of inspection.
[ترجمه گوگل]من دو پرچم زیبا را دیدم که در برابر باد گرم باز می‌شدند، سپس به تور بازرسی خودم رفتم
[ترجمه ترگمان]ان دو پرچم زیبا را که به باد گرمی دراز شده بود نگاه کردم، بعد به گردش خودم رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As with waiting for a hedgehog to uncurl, prodding didn't help.
[ترجمه گوگل]مانند انتظار برای باز شدن خارپشت، تحریک کردن کمکی نکرد
[ترجمه ترگمان]و در حالی که منتظر یک جوجه تیغی برای صاف شدن بود به او کمک نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As I slowly uncurl my fingers, he bends to look at the pea-size moth paralyzed with fear in the center of my hand.
[ترجمه گوگل]در حالی که به آرامی انگشتانم را باز می کنم، خم می شود تا به پروانه نخودی که از ترس فلج شده بود در مرکز دستم نگاه کند
[ترجمه ترگمان]همچنان که به آرامی انگشتانم را دراز می کنم، او خم می شود تا به کرم pea که در مرکز دستم از ترس فلج شده نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He watched the leaves uncurl and spread upon the surface of the water, unable to bear drinking the precious stuff.
[ترجمه گوگل]او نگاه کرد که برگ‌ها بر روی سطح آب پخش می‌شوند و نمی‌توانستند این چیزهای گرانبها را بنوشند
[ترجمه ترگمان]به برگ ها خیره شد و روی سطح آب افتاد و قادر به نوشیدن چیزهای گران بها نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I can't uncurl my fingers. -Hey Max. . . Max, I finally learned that move.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم انگشتانم را باز کنم -هی مکس مکس، بالاخره این حرکت را یاد گرفتم
[ترجمه ترگمان]نمی توانم انگشتانم را دراز کنم هی مکس، من بالاخره این حرکت رو یاد گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از انحنا در امدن (فعل)
uncurl

مستقیم شدن (فعل)
uncurl

بی فر شدن (فعل)
uncurl

تخصصی

[نساجی] الیاف فروموجدارنشونده-بازشدن حلقه-بازشدن فروموج-بازشدن جعد

انگلیسی به انگلیسی

• straighten out (especially something that was curled), unroll

پیشنهاد کاربران

( از حالت جمع شده ) بازشدن / بازکردن
The snake slowly uncurled
آن مار به آرامی از حالت جمع شده درآمد
The cat uncurled itself and jumped off the wall
گربه خود را از حالت جمع شده بیرون آورد و از روی دیوار به پایین پرید