uncultured

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: lacking culture or refinement.
متضاد: cultured
مشابه: churlish, crude, raw, uncouth, vulgar

جمله های نمونه

1. Fanatical, uncultured leaders, little versed in modern science, can not give us a solution.
[ترجمه گوگل]رهبران متعصب و بی فرهنگ، کمی با علم مدرن آشنا هستند، نمی توانند راه حلی به ما بدهند
[ترجمه ترگمان]Fanatical، رهبران uncultured، دانش کمی در علم مدرن، نمی توانند به ما یک راه حل بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. How uncultured and uneducated. I wonder if he ever plans to travel to Australia?
[ترجمه گوگل]چقدر بی فرهنگ و بی تربیت نمی دانم آیا او تا به حال قصد دارد به استرالیا سفر کند؟
[ترجمه ترگمان] چقدر بی سواد و بی سواد بودم نمی دانم آیا او قصد مسافرت به استرالیا را دارد یا نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. However, how uncultured your knowledge structure is!
[ترجمه گوگل]با این حال، ساختار دانش شما چقدر بی فرهنگ است!
[ترجمه ترگمان]با این حال، ساختار دانش شما چقدر است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He comes from a completely uncultured, lower middle-class family.
[ترجمه گوگل]او از یک خانواده کاملاً بی فرهنگ و از طبقه متوسط ​​پایین آمده است
[ترجمه ترگمان]او از خانواده طبقه متوسط و طبقه متوسط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Your average punter ( ie The ordinary uncultured person ) does not go to the opera.
[ترجمه گوگل]بازیکن معمولی شما (یعنی یک فرد معمولی بی فرهنگ) به اپرا نمی رود
[ترجمه ترگمان]punter متوسط شما (یعنی فرد عادی uncultured)به اپرا نمی رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Birdsong seemed to make a point of sounding uncultured and dressed the same way.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید آواز پرندگان بی‌فرهنگ به نظر می‌رسد و لباس‌های مشابهی می‌پوشید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که birdsong به نظر می رسید که uncultured و با همان شیوه لباس بر تن کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An uncultured coal - mining town; regarded him an uncultured brute.
[ترجمه گوگل]شهرک بی فرهنگ زغال سنگ او را فردی بی‌فرهنگ می‌دانست
[ترجمه ترگمان]یک شهر معدنی uncultured، او را یک حیوان وحشی تلقی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Never rest your elbows on the table when you eat. That is considered uncultured or rude.
[ترجمه گوگل]هنگام غذا خوردن هرگز آرنج خود را روی میز قرار ندهید که بی فرهنگی یا بی ادب تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی غذا می خورید، elbows را روی میز استراحت نکنید این به عنوان \"uncultured\" یا بی ادبی محسوب میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The extremophiles belong to a huge and potential superiority gene resource library and the research of uncultured microorganisms has been very important in the extremophiles research.
[ترجمه گوگل]اکسترموفیل ها متعلق به یک کتابخانه منابع ژنی بالقوه برتر هستند و تحقیق میکروارگانیسم های کشت نشده در تحقیقات اکستروموفیل ها بسیار مهم بوده است
[ترجمه ترگمان]The به یک کتابخانه منبع ژنتیکی بسیار بزرگ و بالقوه تعلق دارند و تحقیق در مورد میکرو ارگانیسم های uncultured در تحقیقات extremophiles بسیار مهم بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not cultured; uncivilized, uneducated, unenlightened
if you describe someone as uncultured, you mean that they do not know much about art, literature, and other cultural topics; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

خدمت دوستانی که برای آقای بدرلو دیسلایک زدن
توی زیست شناسی و به خصوص میکروب شناسی ( میکروبیولوژی ) کلمه culture به معنای کشت هست
و برخی از مشتقات این کلمه عبارتند از:
cultivate= کشت دادن
cultivation: کشت
culture medium= محیط کشت
uncultured=uncultivated= غیر قابل کشت
بی فرهنگ
غیرقابل کشت

بپرس