unctuous

/ˈəŋt͡ʃwəs//ˈʌŋkt͡ʃʊəs/

معنی: چرب، روغنی، چرب و نرم، مداهنه امیز
معانی دیگر: (مانند روغن یا مرهم) چرب، لیز، (خاک) نرم و بارور، شکل پذیر، قابل قالب گیری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unctuously (adv.), unctuosity (n.), unctuousness (n.)
(1) تعریف: excessively or falsely earnest or amiable.
مشابه: oil, oily

- The unctuous bank manager was all smiles and compliments, but it was clear that he would be of little help in getting us a loan.
[ترجمه گوگل] مدیر بانک بداخلاق همه لبخند می زد و تعارف می کرد، اما مشخص بود که کمک چندانی برای گرفتن وام به ما نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان] مدیر بانک unctuous لبخند و تحسین بر لب داشت، اما واضح بود که کمک چندانی به ما نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: like an oil or ointment in quality, character, or the like; greasy, oily, or slick.
مشابه: lubricious

جمله های نمونه

1. He speaks in unctuous tones.
[ترجمه گوگل]او با لحن های غیرمعمول صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]با لحن خشنی صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. More subtly there is the unctuous sadism of money and of social rank.
[ترجمه گوگل]به طور ظریف تر، سادیسم نادرست پول و رتبه اجتماعی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در آنجا به طرز نامحسوسی the unctuous از پول و مقام اجتماعی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dave is genuinely friendly without being unctuous.
[ترجمه گوگل]دیو واقعاً صمیمی است بدون اینکه بی ادب باشد
[ترجمه ترگمان]دیو مهربان و unctuous است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rather, it was a way of rejecting unctuous, masochistic denial - which might narrow his perspectives.
[ترجمه گوگل]بلکه راهی برای رد انکار نابخردانه و مازوخیستی بود - که ممکن است دیدگاه های او را محدود کند
[ترجمه ترگمان]در عوض، این روشی بود برای رد انکار unctuous، که ممکن بود دیدگاه های او را محدود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He made an unctuous assurance.
[ترجمه گوگل]او یک اطمینان نادرست داد
[ترجمه ترگمان]او به من اطمینان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is aggressive towards me and unctuous towards David.
[ترجمه گوگل]او نسبت به من پرخاشگرانه و نسبت به دیوید بی‌معنی است
[ترجمه ترگمان]او نسبت به من نسبت به دیوید نسبت به من خشونت نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The fat man loudly prattled unctuous apologies.
[ترجمه گوگل]مرد چاق با صدای بلند عذرخواهی نابخردانه کرد
[ترجمه ترگمان]مرد چاق با صدای بلند از او پوزش خواست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unctuous. Term applied to wines which are smooth, soft and full on the palate.
[ترجمه گوگل]نامعقول این اصطلاح برای شراب هایی اطلاق می شود که در کام صاف، نرم و پر هستند
[ترجمه ترگمان]unctuous اصطلاح اصطلاحی است که برای شرابه ای صاف، نرم و پر روی ذائقه به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unctuous ripe red fruit aromas intermingle with hints of freshly ground coffee beans and mocha.
[ترجمه گوگل]رایحه میوه های قرمز رسیده ناخوشایند با دانه های تازه آسیاب شده قهوه و موکا مخلوط می شود
[ترجمه ترگمان]مخلوط میوه و میوه سرخ مخلوط با اشارات قهوه و قهوه تازه و قهوه با مخلوط قهوه مخلوط می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Unctuous but vivacious in the mouth.
[ترجمه گوگل]ناخوشایند اما سرزنده در دهان
[ترجمه ترگمان]unctuous، اما سرزنده در دهان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was most unctuous and pleading.
[ترجمه گوگل]او بیش از همه بی ادب و التماس کننده بود
[ترجمه ترگمان]او بیش از همه unctuous بود و التماس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Palate Unctuous and dense, with the pear, floral and orange flavours riding a keen acidity.
[ترجمه گوگل]کام ناخوشایند و متراکم، با طعم گلابی، گل و پرتقال که دارای اسیدیته شدید است
[ترجمه ترگمان]palate unctuous و dense، با طعم گلابی، عطر گل و نارنجی که بر روی یک اسیدیته keen قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was unctuous, false, and unwholesome, like the man.
[ترجمه گوگل]مانند آن مرد، نادرست، نادرست و ناخوشایند بود
[ترجمه ترگمان]unctuous، دروغ و مضر بود، مثل آن مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sauternes are often delicious, golden, unctuous and delicate. The famous roasted note comes when Sauternes is a little bit older.
[ترجمه گوگل]سوترن ها اغلب خوشمزه، طلایی، بی رنگ و لطیف هستند نت برشته معروف زمانی می آید که ساترنس کمی پیرتر شده باشد
[ترجمه ترگمان]Sauternes اغلب خوش مزه، طلایی، چرب و لطیف هستند وقتی که Sauternes کمی بزرگ تر شد، این یادداشت سرخ شده نیز مطرح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چرب (صفت)
adipose, fatty, fat, oily, greasy, sebaceous, smeary, unctuous, tallowy

روغنی (صفت)
oily, greasy, buttery, oleic, oleaginous, olive, unctuous

چرب و نرم (صفت)
sleek, voluble, unctuous

مداهنه امیز (صفت)
unctuous

انگلیسی به انگلیسی

• smooth, slippery; overly pious, overly flattering
someone who is unctuous pretends to be full of praise, kindness, or interest, but is obviously insincere; a literary word.

پیشنهاد کاربران

🔴 Unctuous is a formal word used to describe someone who speaks and behaves in a way that is meant to seem friendly and polite but that is unpleasant because it is obviously not sincere. It can also mean “fatty, ” “oily, ” and “smooth and greasy in texture or appearance. ”
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ Politicians are often at their most unctuous during election years, full of empty promises made solely to win over certain voters.
◀️ Braising chicken thighs with their skins on creates a rich, unctuous sauce that can be spooned back over the finished dish.
◀️ The fate of a sycophant is never a happy one. At first, you think that fawning over the boss is a good way to move forward. But when you are dealing with a narcissist … you can never be unctuous enough

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unction / unctuousness
✅️ صفت ( adjective ) : unctuous
✅️ قید ( adverb ) : unctuously
چرب زبان
متملق
چاپلوس
متملقانه
چاپلوسانه

بپرس