unction

/ˈʌŋkʃn̩//ˈʌŋkʃn̩/

معنی: نرمی، روغن مالی، تدهین، مرهم، روغن، چرب زبانی، مرهم گذاری، حظ، لینت، پربرکتی، تلذذ
معانی دیگر: (به ویژه درمان پزشکی و مراسم مذهبی) تدهین، روغن (مالیدنی)، مسکن، آرامبخش، دردکش، مداهنه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an act of anointing as a ceremonial, symbolic, religious, or healing gesture.
مشابه: sacrament

(2) تعریف: the oil used for this, esp. in administering last rites by a Catholic priest.
مشابه: sacrament

(3) تعریف: something soothing, as a balm or a comforting manner.

(4) تعریف: affected or exaggerated earnestness of expression or manner.

جمله های نمونه

1. He needed me as unction to soothe his pain.
[ترجمه گوگل]او برای تسکین دردش به من نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]برای تسکین دردش به من نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Preparations were being made for administering extreme unction, and the house was full of the bustle and thrill of suspense usual at such moments.
[ترجمه گوگل]تدارکات برای اجرای بی نظمی شدید در حال انجام بود و خانه پر از شلوغی و هیجان تعلیق معمول در چنین لحظاتی بود
[ترجمه ترگمان]تدارکات زیادی تهیه کرده بودند و خانه پر از جنب و جوش و جنب و جوش بود در این لحظات، خانه پر از جنب و جوش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Narrator: In a corner, a boy is unction reading a thick book.
[ترجمه گوگل]راوی: در گوشه ای، پسری در حال خواندن کتاب قطوری است
[ترجمه ترگمان]در یک گوشه، یک پسربچه مشغول خواندن کتاب قطور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ingratiation is that you show you unction which would make other people feel uncomfortable and have defensive feeling.
[ترجمه گوگل]قدردانی به این معناست که شما نسبت به شما رفتار می کنید که باعث می شود دیگران احساس ناراحتی کنند و احساس دفاعی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]Ingratiation این است که به شما نشان می دهم که تدهین شده و باعث می شود که دیگران احساس معذب بودن کنند و احساس تدافعی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Earlier, this was called Extreme Unction.
[ترجمه گوگل]قبلاً به این Extreme Unction می گفتند
[ترجمه ترگمان]قبلا این نام \"Unction افراطی\" خوانده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Lay not that flattering unction to your soul.
[ترجمه گوگل]آن طعم چاپلوس کننده را در روح خود قرار ندهید
[ترجمه ترگمان]این unction رو به روح خودت نشون نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But ye have an unction from the Holy One, and ye know all things.
[ترجمه گوگل]اما شما از خدای قدوس عاریتی دارید و همه چیز را می دانید
[ترجمه ترگمان]اما شما از کلیسای مقدس معاف خواهید شد و همه چیز را می دانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The part tow deals with the social unction, history and legislation of the definition.
[ترجمه گوگل]بخش بکسل به پیوند اجتماعی، تاریخچه و قانون گذاری تعریف می پردازد
[ترجمه ترگمان]این بخش در زمینه تدهین و تدهین اجتماعی، تاریخ و قانون گذاری این تعریف سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was given extreme unction.
[ترجمه گوگل]به او عذاب شدید داده شد
[ترجمه ترگمان]تدهین اضافی انجام داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Administer the last unction.
[ترجمه گوگل]آخرین unction را اداره کنید
[ترجمه ترگمان]آخرین تدهین را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So I pretended to away and in seeing this, the in unction.
[ترجمه گوگل]بنابراین من تظاهر به دور و با دیدن این، در unction
[ترجمه ترگمان]بنابراین من چنین وانمود کردم که در مراسم غسل تعمید هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نرمی (اسم)
subtlety, suavity, amenity, leniency, softness, plasticity, lubricity, gloss, unction, lenity, pash, malleability

روغن مالی (اسم)
anointment, embrocation, inunction, unction

تدهین (اسم)
anointment, embrocation, inunction, unction, chrism

مرهم (اسم)
plaster, inunction, unction, balm, dressing, balsam, salve, ointment, copaiba, unguent, oil

روغن (اسم)
butter, unction, ointment, grease, unguent, oil, lubricant, ghee

چرب زبانی (اسم)
unction, flippancy, volubility

مرهم گذاری (اسم)
inunction, unction

حظ (اسم)
joy, unction

لینت (اسم)
laxity, lubricity, unction, loose bowels

پربرکتی (اسم)
luxuriance, unction

تلذذ (اسم)
unction

انگلیسی به انگلیسی

• act of anointing, pouring of oil; soothing or ingratiating words; fervor, excitement

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: The act of anointing as part of a religious ceremony ⛪
🔍 مترادف: Anointing
✅ مثال: The priest performed the unction as part of the healing ritual.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unction / unctuousness
✅️ صفت ( adjective ) : unctuous
✅️ قید ( adverb ) : unctuously

بپرس