uncritical

/ənˈkrɪtɪkl̩//ʌnˈkrɪtɪkl̩/

معنی: غیر انتقادی، غیر و خیم
معانی دیگر: ناسنجشگر، بدون دید انتقادی، فاقد ارزیابی هنری، نسنجیده، ناسنجشگرانه، عادی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: uncritically (adv.)
• : تعریف: not making critical judgments or discriminations, esp. those based on standards.
متضاد: critical

- His uncritical approval of the country's foreign policy surprised his old friends, who knew him when he was somewhat of a rebel.
[ترجمه گوگل] تایید غیر انتقادی او از سیاست خارجی کشور، دوستان قدیمی اش را که او را زمانی می شناختند که تا حدودی شورشی بود، شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان] تایید uncritical سیاست خارجی کشور، دوستان قدیمی او را شگفت زده کرد، کسی که او را زمانی که تا حدی یاغی بود، می شناخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an uncritical acceptance of radical ideas
پذیرش نسنجیده ی عقاید افراط آمیز

2. an uncritical reader
خواننده ای که دید انتقادی ندارد

3. She was absolutely uncritical, she believed everything.
[ترجمه محمد پویا] او کاملا زودباور بود، همه چیز را باور می کرد.
|
[ترجمه گوگل]او کاملاً غیرانتقادی بود، همه چیز را باور داشت
[ترجمه ترگمان]به هر حال او از همه چیز بی خبر بود، همه چیز را باور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The review is uncritical of the violence in the film.
[ترجمه گوگل]نقدی که در مورد خشونت موجود در فیلم وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]این بررسی انتقادی از خشونت در این فیلم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her uncritical acceptance of everything I said began to irritate me.
[ترجمه گوگل]پذیرش غیرانتقادی او از همه چیزهایی که گفتم شروع به عصبانیت کرد
[ترجمه ترگمان]رفتار و acceptance او درباره هر چیزی که گفتم مرا عصبانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. John's mother is totally uncritical of his behaviour.
[ترجمه گوگل]مادر جان کاملاً از رفتار او انتقاد نمی کند
[ترجمه ترگمان]مادر جان از رفتار او کاملا بی خبر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was uncritical of his son's conduct.
[ترجمه گوگل]او نسبت به رفتار پسرش انتقادی نداشت
[ترجمه ترگمان]از رفتار پسرش با او فاصله نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. X-rays were greeted with uncritical enthusiasm.
[ترجمه محمد پویا] روش های تصویربرداری با اشعه ایکس با شوروشوقی بی قیدوشرط مورد استقبال قرار گرفتند.
|
[ترجمه گوگل]اشعه ایکس با شور و شوق غیرانتقادی مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]اشعه ایکس با شور و شوق از او استقبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Researchers may be unaware of their uncritical acceptance of categories and consequent results.
[ترجمه گوگل]محققان ممکن است از پذیرش غیرانتقادی خود از مقولات و نتایج متعاقب آن بی اطلاع باشند
[ترجمه ترگمان]محققان ممکن است از پذیرش غیر uncritical مقوله و نتایج متعاقب آن بی اطلاع باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But it's no uncritical endorsement of any part of the socialist tradition, or of the New Model Labour Party.
[ترجمه گوگل]اما این تایید غیرانتقادی هیچ بخشی از سنت سوسیالیستی یا حزب کارگر مدل جدید نیست
[ترجمه ترگمان]اما هیچ حمایت uncritical از هیچ بخشی از سنت سوسیالیستی یا حزب جدید کارگر وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is, in short, uncritical in the sense of failing to site Debord's films within an adequate theoretical discourse.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، غیرانتقادی است به این معنا که فیلم‌های دوبور را در یک گفتمان نظری مناسب قرار نمی‌دهیم
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، در مفهوم عدم موفقیت در فیلم سازی سایت در یک گفتمان نظری مناسب، بسیار انتقادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In this context self-observation must always be uncritical.
[ترجمه گوگل]در این زمینه، مشاهده خود باید همیشه غیرانتقادی باشد
[ترجمه ترگمان]در این زمینه خود - مشاهده باید همیشه غیر uncritical باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Uncritical trust is my nemesis.
[ترجمه گوگل]اعتماد غیرانتقادی دشمن من است
[ترجمه ترگمان]اعتماد uncritical دشمن منه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nevertheless, uncritical acceptance of the results of classical twin studies may have misled a generation of researchers.
[ترجمه گوگل]با این وجود، پذیرش غیرانتقادی نتایج مطالعات دوقلوهای کلاسیک ممکن است نسلی از محققان را گمراه کرده باشد
[ترجمه ترگمان]با این وجود، پذیرش غیر uncritical نتایج مطالعات دوقلوی کلاسیک ممکن است نسل محققان را گمراه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. News sources reflected uncritical estimates of the number of juvenile addicts.
[ترجمه گوگل]منابع خبری برآوردهای غیرقابل انتقادی از تعداد معتادان نوجوان را منعکس کردند
[ترجمه ترگمان]منابع خبری برآورده ای غیر منتقدانه ای از تعداد معتادان نوجوان را منعکس کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر انتقادی (صفت)
uncritical

غیر وخیم (صفت)
uncritical

انگلیسی به انگلیسی

• not criticizing, not capable of comparatively analyzing, not able to judge
if you are uncritical, you accept or approve of something without being able or willing to judge whether it is good or bad; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

نقدناپذیر
بی چون و چرا
غیر انتقادی
زودباور
بی قید و شرط، غیرنقادانه

بپرس