uncork

/ənˈkɔːrk//ˌʌnˈkɔːk/

معنی: رها کردن، چوب پنبه بطری را بر داشتن
معانی دیگر: (چوب پنبه ی) سر بطری را در آوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: uncorks, uncorking, uncorked
(1) تعریف: to remove the cork from (a wine bottle or the like).

(2) تعریف: (informal) to release or give vent to (one's feelings or the like).

جمله های نمونه

1. "Who's for some more wine?" asked Polly, uncorking another bottle.
[ترجمه گوگل]"چه کسی برای مقداری شراب بیشتر است؟" پولی پرسید و بطری دیگری را باز کرد
[ترجمه ترگمان]کی شراب بیشتری میخواد؟ پولی از باز کردن بطری دیگری پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Steve uncorked bottles of champagne to toast the achievement.
[ترجمه گوگل]استیو بطری های شامپاین را باز کرد تا این دستاورد را برشته کند
[ترجمه ترگمان]استیو بطری شامپاین را باز کرد تا به موفقیت برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She uncorked the bottle and dumped oil out.
[ترجمه گوگل]بطری را باز کرد و روغن را بیرون ریخت
[ترجمه ترگمان]بطری را باز کرد و نفت را بیرون ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But investors should uncork the bubbly only if they have already banked their profits.
[ترجمه گوگل]اما سرمایه گذاران تنها در صورتی باید حباب را باز کنند که قبلاً سود خود را بانکی کرده باشند
[ترجمه ترگمان]اما سرمایه گذاران تنها در صورتی که سود خود را به پایان برسانند، انرژی حبابی را تامین خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He uncorked the wine bottle.
[ترجمه گوگل]بطری شراب را باز کرد
[ترجمه ترگمان]بطری را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He uncorked one of the bottles on the altar and swigged from it.
[ترجمه گوگل]یکی از بطری های محراب را باز کرد و از آن بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]او یکی از بطری های روی محراب را باز کرد و جرعه ای از آن نوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ray uncorked the bottle and offered me a glass of wine.
[ترجمه گوگل]ری در بطری را باز کرد و یک لیوان شراب به من تعارف کرد
[ترجمه ترگمان]ری بطری را باز کرد و یک لیوان شراب به من تعارف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He pushed the map away, uncorked his canteen, and took a drink of cold tea.
[ترجمه گوگل]نقشه را کنار زد، کانتینش را باز کرد و چای سردی نوشید
[ترجمه ترگمان]نقشه را کنار گذاشت و قمقمه را باز کرد و جرعه ای چای سرد نوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He peeled the paper off the cap and uncorked the whiskey.
[ترجمه گوگل]کاغذ را از درپوش جدا کرد و ویسکی را باز کرد
[ترجمه ترگمان]کاغذ را باز کرد و ویسکی را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Falling in love consists merely in uncorking the imagination and bottling the common sense. Helen Rowland
[ترجمه گوگل]عاشق شدن صرفاً در برداشتن پنبه ی تخیل و محو کردن عقل سلیم است هلن رولند
[ترجمه ترگمان]عشق تنها شامل تجسم تخیل و فرو بردن عقل سلیم است هلن Rowland
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As the wine was uncorked and Vitor was invited to sample it, Ashley's gaze swung away.
[ترجمه گوگل]همانطور که دمنوش باز شد و ویتور برای نمونه آن دعوت شد، نگاه اشلی از بین رفت
[ترجمه ترگمان]همان طور که شراب باز شد و Vitor برای نمونه آن از آن دعوت شد، نگاه اشلی به دور خود چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Neither company has uncorked its marketing just yet, but enthusiast Web sites are already buzzing with commentary and rumors.
[ترجمه گوگل]هیچ‌کدام از این شرکت‌ها هنوز بازاریابی خود را باز نکرده‌اند، اما وب‌سایت‌های علاقه‌مند در حال حاضر مملو از نظرات و شایعات هستند
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از این دو شرکت هنوز بازاریابی خود را باز نکرده اند، اما وب سایت های علاقه مند به وب سایت های مرتبط با تفسیر و شایعات در حال وزوز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Uncork the bottle one hour before.
[ترجمه گوگل]یک ساعت قبل بطری را باز کنید
[ترجمه ترگمان]یک ساعت پیش بطری را باز کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As soon as you uncork a bottle, CO2 starts diffusing from the champagne into the air.
[ترجمه گوگل]به محض اینکه بطری را باز می کنید، CO2 شروع به انتشار از شامپاین به هوا می کند
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه یک بطری بخرید، دی اکسید کربن شروع به پخش پخش از شامپاین در هوا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The central bank so far has refused to uncork a massive and open-ended purchasing program many analysts believe is the only measure that can still contain the debt crisis.
[ترجمه گوگل]بانک مرکزی تاکنون از بازگشایی یک برنامه خرید گسترده و بدون پایان امتناع کرده است، بسیاری از تحلیلگران معتقدند تنها اقدامی است که همچنان می تواند بحران بدهی را مهار کند
[ترجمه ترگمان]بانک مرکزی تا کنون از پذیرش یک برنامه خرید انبوه و بی انتها امتناع کرده است، بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که تنها اقدامی است که هنوز می تواند شامل بحران بدهی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رها کردن (فعل)
abandon, drop, unleash, release, liberate, leave, surrender, dispossess, unfold, let, loose, forgo, forsake, unfix, disencumber, shoot, disembarrass, disentangle, extricate, hang off, trigger, unbend, unhand, uncouple, unbolt, uncork, unfasten, unhook, unloose

چوب پنبه بطری را بر داشتن (فعل)
uncork

انگلیسی به انگلیسی

• take out a cork
when you uncork a bottle, you open it by pulling the cork out of it.

پیشنهاد کاربران

در بطری را باز کردن draw a cork from
آزاد کردن، رها کردن release , let go
Aunt Petunia cooked a fancy dinner and Uncle Vernon uncorked several bottles of wine
Uncork his anger

بپرس