1. it is unconventional to wear red in funeral ceremonies
پوشیدن لباس قرمز در مراسم سوگواری مرسوم نیست
2. Linus Pauling is an unconventional genius.
 [ترجمه گوگل]لینوس پاولینگ یک نابغه غیر متعارف است 
[ترجمه ترگمان]لاینس پاولینگ یک نابغه غیر متعارف است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
3. You're deliberately unconventional. Even your choice of clothes is a statement of your non-conformity.
 [ترجمه گوگل]شما عمداً غیر متعارف هستید حتی انتخاب لباس شما نیز بیانگر عدم انطباق شماست 
[ترجمه ترگمان]تو عمدا غیر عادی رفتار می کنی حتی انتخاب لباس یک بیانیه از عدم مطابقت شما است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
4. The vaccine had been produced by an unconventional technique.
 [ترجمه گوگل]این واکسن با یک تکنیک غیر متعارف تولید شده بود 
[ترجمه ترگمان]این واکسن توسط تکنیک غیر مرسوم تولید شده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. He continues to tread an unconventional path.
 [ترجمه گوگل]او همچنان در مسیری غیر متعارف قدم می گذارد 
[ترجمه ترگمان] اون به یه مسیر غیر معمول ادامه میده 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
6. The magazine describes him as having unconventional good looks.
 [ترجمه گوگل]مجله او را دارای ظاهر زیبای غیر متعارف توصیف می کند 
[ترجمه ترگمان]این مجله او را به شکلی نامتعارف توصیف می کند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. He had rather unconventional work habits, preferring to work through the night.
 [ترجمه گوگل]او عادت های کاری نسبتاً نامتعارفی داشت و ترجیح می داد در طول شب کار کند 
[ترجمه ترگمان]او ترجیح می داد کاره ای خلاف عرف کار کند و ترجیح می داد در طول شب کار کند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. Their domestic arrangements were considered unconventional at the time.
 [ترجمه گوگل]ترتیبات داخلی آنها در آن زمان غیر متعارف تلقی می شد 
[ترجمه ترگمان]کاره ای خانگی آن ها در آن زمان غیرمعمول در نظر گرفته می شد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
9. She is known for her unconventional views.
 [ترجمه گوگل]او به خاطر دیدگاه های غیر متعارفش معروف است 
[ترجمه ترگمان]او به خاطر نظرات نامتعارف معروف است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
10. The Judge, accustomed to hearing unconventional job descriptions, none the less appeared perplexed.
 [ترجمه گوگل]قاضی که به شنیدن توضیحات شغلی نامتعارف عادت کرده بود، به هر حال گیج به نظر می رسید 
[ترجمه ترگمان]قاضی که عادت به شنیدن descriptions غیر معمول داشت، هیچ یک از آن ها سردرگم به نظر نمی رسید 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
11. In fact Polanski, unconventional at the best of times, takes us to the limit - and beyond.
 [ترجمه گوگل]در واقع پولانسکی، در بهترین زمان غیر متعارف، ما را به مرزها می برد - و فراتر از آن 
[ترجمه ترگمان]در حقیقت Polanski، در بهترین زمان، ما را به حد و فراتر از حد می برد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
12. They were both unconventional to the point of eccentricity, their actions incomprehensible to ordinary beings.
 [ترجمه گوگل]هر دو تا حدی غیرمتعارف بودند و اعمالشان برای موجودات عادی غیرقابل درک بود 
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها خلاف قانون ناهم محوری بودند، عمل آن ها برای موجودات عادی غیرقابل درک بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. It employs unconventional techniques and materials, even to the extent of transient use of the human body.
 [ترجمه گوگل]از تکنیک ها و مواد غیر متعارف حتی در حد استفاده گذرا از بدن انسان استفاده می کند 
[ترجمه ترگمان]آن از تکنیک های غیرمتعارف و مواد، حتی تا حد استفاده گذرا از بدن انسان استفاده می کند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
14. The poem is deliberately unconventional: no mention of gold, frankincense, and myrrh.
 [ترجمه گوگل]این شعر عمداً غیر متعارف است: هیچ اشاره ای به طلا، کندر و مر نشده است 
[ترجمه ترگمان]این شعر به عمد غیر مرسوم است: هیچ اشاره ای به طلا، کندر و کندر ندارد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
15. His business methods were unconventional but successful.
 [ترجمه گوگل]روش های تجاری او غیر متعارف اما موفق بودند 
[ترجمه ترگمان]روش های تجاری او غیر مرسوم اما موفق بودند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید