1. An uncontrollable tremor shook his mouth.
[ترجمه گوگل]لرزش غیرقابل کنترلی دهانش را تکان داد
[ترجمه ترگمان]یک لرزش مهار نشدنی دهانش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He was in one of his uncontrollable furies.
[ترجمه گوگل]او در یکی از خشم های غیرقابل کنترل خود بود
[ترجمه ترگمان] اون تو یکی از furies uncontrollable بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I felt an uncontrollable urge to scream.
[ترجمه گوگل]میل غیرقابل کنترلی برای فریاد زدن احساس کردم
[ترجمه ترگمان]میل شدیدی به جیغ کشیدن داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I was suddenly overcome with an uncontrollable desire to hit him.
[ترجمه گوگل]ناگهان میل غیرقابل کنترلی بر من غلبه کرد تا او را بزنم
[ترجمه ترگمان]ناگهان با اشتیاق غیرقابل کنترلی بر او غلبه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It had been a time of almost uncontrollable excitement.
[ترجمه گوگل]دوران هیجان تقریباً غیرقابل کنترلی بود
[ترجمه ترگمان]زمانی بود که تقریبا غیرقابل کنترلی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I had an uncontrollable urge to laugh.
[ترجمه گوگل]میل غیر قابل کنترلی برای خندیدن داشتم
[ترجمه ترگمان] من یه هوس مهار نشدنی داشتم که بخندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The audience gave way to uncontrollable bursts of laughter.
[ترجمه گوگل]حضار جای خود را به خنده های غیرقابل کنترل دادند
[ترجمه ترگمان]حضار قهقهه خنده را سر دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He burst into uncontrollable laughter at something I'd said.
[ترجمه گوگل]او با شنیدن چیزی که من گفته بودم به خنده ای غیرقابل کنترل منفجر شد
[ترجمه ترگمان]به چیزی که گفته بودم خنده ام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Uncontrollable children grow into young criminals.
[ترجمه گوگل]کودکان غیرقابل کنترل به جنایتکاران جوان تبدیل می شوند
[ترجمه ترگمان]Uncontrollable کودک تبدیل به مجرمان جوان می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The presence of some uncontrollable children spoilt the evening.
[ترجمه گوگل]حضور چند کودک غیرقابل کنترل غروب را خراب کرد
[ترجمه ترگمان]حضور برخی بچه های غیرقابل کنترل این عصر را خراب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Uncontrollable anger swept over Jim when he learned how Mary had been treated.
[ترجمه گوگل]وقتی متوجه شد که با مری چگونه رفتار شده است، خشم غیرقابل کنترلی بر جیم حاکم شد
[ترجمه ترگمان]وقتی فهمید مری با مری چه رفتاری داشته است، خشم و غضب بر جیم غلبه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I dashed back to the bathroom, uncontrollable.
[ترجمه گوگل]با سرعت به سمت حمام برگشتم، غیر قابل کنترل
[ترجمه ترگمان]به سرعت به طرف حمام دویدم، غیرقابل کنترل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Shaking with uncontrollable fury, she stood up to confront him.
[ترجمه گوگل]با خشم غیرقابل کنترلی می لرزید و برای مقابله با او برخاست
[ترجمه ترگمان]با خشمی غیرقابل کنترل از جا برخاست تا با او روبرو شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. All will suffer from debilitating and uncontrollable movements and severe personality and cognitive changes.
[ترجمه گوگل]همه از حرکات ناتوان کننده و غیرقابل کنترل و تغییرات شدید شخصیتی و شناختی رنج خواهند برد
[ترجمه ترگمان]همه آن ها از حرکات غیرقابل کنترل و غیرقابل کنترل و تغییرات شدید شخصیت و شناختی رنج خواهند برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید