unconsumed

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of consumed.

جمله های نمونه

1. The structure of unconsumed pulverized coal is different from that of coke according to petrographical microanalysis.
[ترجمه گوگل]ساختار زغال سنگ پودر شده مصرف نشده با توجه به ریز آنالیز پتروگرافی با کک متفاوت است
[ترجمه ترگمان]بنا به گفته petrographical microanalysis، ساختار of pulverized با استفاده از کوکائین متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Intense but invisible, erotic but unconsumed, emotional infidelity is dangerous, addictive and way too easy to get away with.
[ترجمه گوگل]خیانت عاطفی شدید اما نامرئی، وابسته به عشق شهوانی اما مصرف نشده خطرناک، اعتیاد آور است و خیلی راحت می توان از آن دور شد
[ترجمه ترگمان]خیانت شدید اما نامرئی اما غیر عادی اما خیانت عاطفی خطرناک، اعتیاد آور، اعتیاد آور و بسیار آسان است که بتوان با آن کنار آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The calculation of carbon content of unconsumed pulverized coal in the dust under different PCI rate was carried out based on microscopic and chemical analysis results.
[ترجمه گوگل]محاسبه محتوای کربن زغال سنگ پودر شده مصرف نشده در گرد و غبار تحت نرخ PCI مختلف بر اساس نتایج آنالیز میکروسکوپی و شیمیایی انجام شد
[ترجمه ترگمان]محاسبه مقدار کربن of در خاک تحت نرخ مختلف PCI، براساس نتایج آنالیز میکروسکوپی و شیمیایی انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Unconsumed planned independent requirement quantities increase the warehouse stock of the component, and cause procurement to be decreased or not to take place at all in the next period.
[ترجمه گوگل]مقادیر مورد نیاز مستقل برنامه ریزی شده مصرف نشده، موجودی انبار قطعه را افزایش می دهد و باعث می شود که خرید در دوره بعدی کاهش یابد یا اصلاً انجام نشود
[ترجمه ترگمان]unconsumed مقادیر نیاز مستقل را برای افزایش ذخیره انبار اجزا، و ایجاد تدارکات برای کاهش یا عدم انجام آن در دوره بعد، برنامه ریزی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The primary storage facility for unconsumed food is right down the street, in the nearest grocery store.
[ترجمه گوگل]محل نگهداری اولیه برای مواد غذایی مصرف نشده درست در پایین خیابان، در نزدیکترین فروشگاه مواد غذایی است
[ترجمه ترگمان]مرکز ذخیره سازی اولیه برای unconsumed غذا درست در خیابان، در نزدیک ترین مغازه خواروبار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The rate of initiation has been determined by measuring the volume of ethane evolved after hydrolyzing the ethyllithium unconsumed in polymerization.
[ترجمه گوگل]سرعت شروع با اندازه گیری حجم اتان تکامل یافته پس از هیدرولیز اتیل لیتیوم مصرف نشده در پلیمریزاسیون تعیین شده است
[ترجمه ترگمان]سرعت شروع با اندازه گیری حجم اتان بعد از hydrolyzing the ethyllithium در پلیمریزاسیون انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When the services are completed or terminated the Supervisor shall deliver to the Client such facilities and unconsumed articles in good working order.
[ترجمه گوگل]هنگامی که خدمات تکمیل یا خاتمه می یابد، ناظر باید چنین امکانات و اقلام مصرف نشده را در شرایط کار خوب به مشتری تحویل دهد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که خدمات تکمیل می شوند یا به اتمام می رسند، سرپرست باید چنین تسهیلاتی و unconsumed را در سفارش کار خوب به مشتری تحویل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unlike most antibiotics which are consumed while destroying bacteria, silver remains unconsumed while constantly working as a catalyst. Thus a permanent solution.
[ترجمه گوگل]برخلاف بسیاری از آنتی بیوتیک ها که با از بین بردن باکتری ها مصرف می شوند، نقره بدون مصرف باقی می ماند در حالی که به طور مداوم به عنوان یک کاتالیزور کار می کند بنابراین یک راه حل دائمی
[ترجمه ترگمان]برخلاف بیشتر آنتی بیوتیک های که در هنگام نابود کردن باکتری ها مصرف می شوند، نقره باقی می ماند در حالی که به طور مداوم به عنوان یک کاتالیزور عمل می کند بنابراین یک راه حل دائمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But that would mean competition which, in turn, leaves production unconsumed, ruins businessmen, and exterminates the people.
[ترجمه گوگل]اما این به معنای رقابت است که به نوبه خود، تولید را مصرف نشده می‌گذارد، تاجران را ویران می‌کند و مردم را نابود می‌کند
[ترجمه ترگمان]اما این به معنای رقابت است که به نوبه خود، تولید کننده محصولات را رها می کند، تجار را ویران می کند و مردم را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When we left, there were still about one third of unconsumed food on the table.
[ترجمه گوگل]وقتی رفتیم، هنوز حدود یک سوم غذای مصرف نشده روی میز بود
[ترجمه ترگمان]وقتی آنجا را ترک کردیم، حدود یک سوم غذای unconsumed روی میز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Therefore the relationship between carbon contents of dust and unconsumed pulverized coal was found out for normal production.
[ترجمه گوگل]بنابراین رابطه بین محتوای کربن گرد و غبار و زغال سنگ پودر شده مصرف نشده برای تولید عادی مشخص شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، رابطه بین محتوای کربن گرد و غبار و خاکستر pulverized، برای تولید نرمال یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I have them stored away, I can project them on mental screen and watch them, unchanged, unconsumed.
[ترجمه گوگل]من آنها را ذخیره کرده ام، می توانم آنها را روی صفحه ذهنی نمایش دهم و بدون تغییر، مصرف نشده تماشاشان کنم
[ترجمه ترگمان]من آن ها را ذخیره کرده ام، می توانم آن ها را روی صفحه نمایش ذهنی قرار دهم و آن ها را تماشا کنم، بدون تغییر، بدون تغییر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For staff who leave the service, they are required to compensate the cost of the items unconsumed.
[ترجمه گوگل]برای کارکنانی که خدمات را ترک می کنند، ملزم به جبران هزینه اقلام مصرف نشده هستند
[ترجمه ترگمان]برای کارمندانی که خدمات را ترک می کنند، باید هزینه آیتم ها را جبران کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The mother was to take the glowing log out of the fire and bury it in the garden, and her child would live as long as it remained unconsumed.
[ترجمه گوگل]مادر قرار بود چوب درخشان را از آتش بیرون بیاورد و در باغ دفن کند و فرزندش تا زمانی که مصرف نشده بماند زنده بماند
[ترجمه ترگمان]مادر می خواست شمع درخشان را از آتش بیرون بکشد و آن را در باغ دفن کند و کودک تا آنجا که باقی می ماند زنده می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not consumed; not eaten; not used

پیشنهاد کاربران

بپرس