unconsidered

/ˈʌnkənsɪdəd//ˈʌnkənsɪdəd/

معنی: بی توجه، بی ملاحظه، نسنجیده، غیر قابل ملاحظه
معانی دیگر: حساب نشده، بی تعقل، به حساب در نیامده، منظور نشده، ناقابل

جمله های نمونه

1. a hasty unconsidered remark
حرف شتاب آمیز و نسنجیده

2. I came to regret my unconsidered remarks.
[ترجمه گوگل]از اظهارات نسنجیده ام پشیمان شدم
[ترجمه ترگمان] اومدم از حرف های unconsidered پشیمون بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She contemplated another and, until then, unconsidered aspect of Ben's character.
[ترجمه گوگل]او به جنبه دیگری و تا آن زمان نسنجیده شخصیت بن فکر کرد
[ترجمه ترگمان]او به یکی دیگر نگاه کرد و تا آن زمان، unconsidered شخصیت بن را دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He said something unconsidered, Anna pounced on it.
[ترجمه گوگل]چیزی نسنجیده گفت، آنا به آن هجوم آورد
[ترجمه ترگمان]آنا به آن حمله ور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A failed marriage is one of those unconsidered trifles he might expect to sniff out.
[ترجمه گوگل]یک ازدواج ناموفق یکی از آن چیزهای بی اهمیتی است که او ممکن است انتظار داشته باشد که بو بکشد
[ترجمه ترگمان]یک ازدواج ناموفق یکی از آن چیزهایی است که ممکن است انتظارش را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The unconsidered life is not worth living.
[ترجمه گوگل]زندگی نسنجیده ارزش زیستن ندارد
[ترجمه ترگمان]زندگی بی unconsidered ارزش زندگی کردن را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Prejudice is the holding of unconsidered opinions.
[ترجمه گوگل]تعصب عبارت است از داشتن نظرات نسنجیده
[ترجمه ترگمان]تعصب در دست گرفتن عقاید unconsidered است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nothing has changed, and unconsidered is what Palestinians want, need and deserve.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز تغییر نکرده است و آنچه که فلسطینی ها می خواهند، نیاز دارند و سزاوار آن هستند، نادیده گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز تغییر نکرده است، و او همان چیزی است که فلسطینیان می خواهند، نیاز دارند و مستحق آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They base this on the previously unconsidered drop in pressure that occurs when water passes from gas to liquid state in condensation.
[ترجمه گوگل]آنها این را بر اساس افت فشاری است که قبلاً در نظر گرفته نشده بود که هنگام عبور آب از حالت گاز به حالت مایع در تراکم رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]آن ها این مساله را بر روی افت unconsidered قبلی در فشار قرار می دهند که زمانی اتفاق می افتد که آب از گاز به حالت مایع در چگالش عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She looked through the drawers of Bob's desk, curious to explore even the most unconsidered corners of his life.
[ترجمه گوگل]او به کشوهای میز باب نگاه کرد و کنجکاو شد که حتی نادیده گرفته‌ترین زوایای زندگی او را کشف کند
[ترجمه ترگمان]او به کشوهای میز باب نگاه کرد، کنجکاو بود که حتی the را هم پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His antiquarian temperament has made him a greater snapper-up of unconsidered trifles of archaeology, architecture and literature.
[ترجمه گوگل]خلق و خوی باستانی او باعث شده است که بیشتر از چیزهای نادرست باستان شناسی، معماری و ادبیات استفاده کند
[ترجمه ترگمان]خلق و خوی (antiquarian)او باعث شده است که او به جزییات بیشتری درباره مسایل باستان شناسی، معماری و ادبیات بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This neglects the fact that there may be more efficient and effective ways of achieving system objectives which remain unconsidered.
[ترجمه گوگل]این واقعیت را نادیده می گیرد که ممکن است راه های کارآمدتر و مؤثرتری برای دستیابی به اهداف سیستم وجود داشته باشد که در نظر گرفته نشده باقی می مانند
[ترجمه ترگمان]این امر این حقیقت را نادیده می گیرد که ممکن است روش های کارآمد و موثر تری برای دستیابی به اهداف سیستم وجود داشته باشد که مورد توجه قرار نگرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The relevance of such multiple sensory realities to conventional evolutionary theory has so far remained unconsidered.
[ترجمه گوگل]ارتباط چنین واقعیت های حسی چندگانه با نظریه تکاملی مرسوم تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است
[ترجمه ترگمان]ارتباط این واقعیات حسی متعدد به نظریه تکاملی مرسوم تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Live music is all about incident, accident and previously unconsidered possibilities.
[ترجمه گوگل]موسیقی زنده همه چیز در مورد حادثه، تصادف و احتمالات قبلاً در نظر گرفته نشده است
[ترجمه ترگمان]موسیقی زنده تماما در مورد حادثه، تصادف و احتمالات previously مطالعه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی توجه (صفت)
unwitting, inattentive, listless, unresponsive, oblivious, unconsidered

بی ملاحظه (صفت)
reckless, thoughtless, inconsiderate, indiscreet, incautious, unconsidered

نسنجیده (صفت)
unconsidered, indigested

غیر قابل ملاحظه (صفت)
petty, unimportant, unconsidered

پیشنهاد کاربران

۱. نسنجیده. بی تامل ۲. به حساب نیامده. ناقابل. بی اهمیت
مثال:
Allah will not take you to task for what is unconsidered in your oath
خدا شما را برای سوگند نسنجیده مواخذه نمی کند.
�لَا یُؤَاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ�

بپرس