1. he affected casual unconcern
او تظاهر به عدم علاقه ی لاقیدانه ای کرد.
2. She received the news with apparent unconcern.
[ترجمه گوگل]او این خبر را با نگرانی ظاهری دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او این خبر را با بی اعتنایی آشکاری دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We were shocked by their apparent unconcern for their own safety.
[ترجمه گوگل]ما از بی توجهی آشکار آنها برای امنیت خود شوکه شدیم
[ترجمه ترگمان]ما از بی خیالی و بی خیالی آن ها برای حفظ امنیت خود یکه خورده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Bernstein returned to his desk, feigning unconcern.
[ترجمه گوگل]برنشتاین با وانمود کردن بی توجهی به میزش برگشت
[ترجمه ترگمان]Bernstein به میزش برگشت و وانمود کرد که بی خیالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Furious now in his terror and at Rohmer's unconcern, Gilbert had struck out at him.
[ترجمه گوگل]گیلبرت که اکنون از ترس و بی توجهی رومر خشمگین شده بود، به او حمله کرده بود
[ترجمه ترگمان]گیلبرت که از وحشت و لاقیدی او خشمگین شده بود، به او ضربه زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A cavalier unconcern about such consequences is too often the response of powerful mental health professionals who create categories of abnormality.
[ترجمه گوگل]بیتوجهی سرسختانه نسبت به چنین پیامدهایی اغلب پاسخ متخصصان قدرتمند سلامت روان است که دستههایی از ناهنجاریها را ایجاد میکنند
[ترجمه ترگمان]بی تفاوتی cavalier در مورد چنین عواقبی، اغلب واکنش متخصصان سلامت روانی قدرتمند است که دسته های ناهنجاری را ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. None can stand aside with unconcern; the interests of everyone hang on the result.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند با بی خیالی کنار بماند منافع همه به نتیجه بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از ما نمی توانیم با بی خیالی تحمل کنیم؛ منافع همه در نتیجه آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She went her own way with unconcern for consequences.
[ترجمه گوگل]او بدون نگرانی از عواقب راه خود را رفت
[ترجمه ترگمان]او خودش راه خود را ادامه داد و ادامه داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He regards such matter with complete unconcern.
[ترجمه گوگل]او با بی توجهی کامل به چنین موضوعی می نگرد
[ترجمه ترگمان]او به این موضوع بی اعتنا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She heard the news of his death with apparent unconcern.
[ترجمه گوگل]او با بی توجهی ظاهری خبر مرگ او را شنید
[ترجمه ترگمان]خبر مرگش را با بی اعتنایی آشکاری شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She'd mentioned it casually once, surprising him by her unconcern.
[ترجمه گوگل]او یک بار به طور معمول به آن اشاره کرده بود، و او را با بی توجهی شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان]یک بار به این موضوع اشاره کرده بود و با بی خیالی او را غافلگیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Mr Malik put his arm round Robert and continued to watch this display with apparent unconcern.
[ترجمه گوگل]آقای مالک بازوی خود را دور رابرت گرفت و با بی توجهی آشکار به تماشای این نمایشگر ادامه داد
[ترجمه ترگمان]آقای مالک دستش را به دور رابرت حلقه کرد و با بی خیالی ظاهری به تماشای این نمایش ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Opposite the flower market he stepped into the maniacal Le Loi traffic, attempting languor and unconcern.
[ترجمه گوگل]روبهروی بازار گل، وارد ترافیک دیوانهوار «لو لوی» شد و سعی کرد بیتوجهی کند
[ترجمه ترگمان]رو به بازار گل قدم به قدم به میان رفت و رفت و رفت و آمد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Silas moved away from her, walking to where Misty nibbled the new spring growth with the utmost unconcern.
[ترجمه گوگل]سیلاس از او دور شد و به سمت جایی رفت که میستی با نهایت بی خیالی رشد بهار جدید را می خورد
[ترجمه ترگمان]سیلاس از او دور شد، به سمت جایی که میستی با نهایت بی خیالی رشد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید