unconcealed

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of concealed.
متضاد: hidden, private
مشابه: bare, overt

جمله های نمونه

1. His message was received with unconcealed anger.
[ترجمه گوگل]پیام او با خشم پنهان دریافت شد
[ترجمه ترگمان]پیام او با عصبانیت آشکار شده پذیرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. People looked at her nervously - women with unconcealed envy, men with a hard appraising stare.
[ترجمه گوگل]مردم با عصبانیت به او نگاه می کردند - زنان با حسادت پنهان، مردان با نگاهی سخت ارزیابی کننده
[ترجمه ترگمان]مردم با چشمانی عصبی به او نگاه می کردند - زنان با نگاهی سخت برانداز می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She regarded him with amazement unconcealed.
[ترجمه گوگل]او را با تعجب پنهان نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]او با تعجب او را نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her unconcealed hostility poisoned the atmosphere.
[ترجمه گوگل]خصومت پنهان او فضا را مسموم کرد
[ترجمه ترگمان]خصومت علنی او جو را مسموم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I just unconcealed to welcome Sunday.
[ترجمه گوگل]من فقط به استقبال یکشنبه پنهان نشدم
[ترجمه ترگمان] من فقط میخوام یکشنبه خوش بگذرونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Externally, the broad, smooth surfaces of stuccoed walls and the great unconcealed masses of vaults and domes pile up impressively.
[ترجمه گوگل]از نظر بیرونی، سطوح وسیع و صاف دیوارهای گچ بری شده و توده های پنهان بزرگ طاق ها و گنبدها به طرز چشمگیری انباشته شده اند
[ترجمه ترگمان]نمای عریض و هموار دیوارها و توده های عظیم نامریی کننده طاق و گنبدها با هیبت نمودار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jo, fifteen, was tall, thin, and coltish, and gloried in an unconcealed scorn of polite conventions.
[ترجمه گوگل]جو، پانزده ساله، قد بلند، لاغر، و کلفت بود، و در یک تحقیر پنهان از کنوانسیون های مؤدبانه شکوه داشت
[ترجمه ترگمان]جو، پانزده سال داشت، بلند قد، لاغر و مثل کره بود، و از تظاهر کردن به آداب نزاکت علنی محروم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is no wonder, then, that the ruling council treats reluctant recognition from Moscow and Beijing with unconcealed contempt.
[ترجمه گوگل]پس جای تعجب نیست که شورای حاکم با اکراه به رسمیت شناختن مسکو و پکن با تحقیر پنهان برخورد می کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین جای شگفتی نیست که شورای حاکم به رسمیت شناختن به رسمیت شناختن مسکو و پکن با نفرت آشکار شده برخورد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The house negroes of the County considered themselves superior to white trash, and their unconcealed scorn stung him, while their more secure position in life stirred his envy.
[ترجمه گوگل]سیاه‌پوستان اهل شهرستان خود را برتر از زباله‌های سفید می‌دانستند، و تمسخر پنهانشان او را نیش می‌زد، در حالی که موقعیت امن‌ترشان در زندگی حسادت او را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]سیاهان این ناحیه خود را برتر از آشغال سفید می دانستند، و در عین حال scorn their او را نیش می زدند، در حالی که وضع secure در زندگی او برانگیخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When the house lights dulled and the concert was approximately to begin, the mother returned to her seat and unconcealed namely the child was lacking.
[ترجمه گوگل]وقتی چراغ خانه خاموش شد و تقریباً کنسرت شروع می شد، مادر به صندلی خود بازگشت و پنهان نبود که فرزندش کم بود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که چراغ های خانه تاریک شد و کنسرت تقریبا شروع شد، مادر به صندلی خود برگشت و آشکار شد که کودک فاقد آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not concealed, not hidden, open, revealed
if something such as an emotion is unconcealed, you make no attempt to hide it.

پیشنهاد کاربران

برملاشده، آشکارشده، از پرده بیرون افتاده، نمایان شده

بپرس