uncompensated


معنی: جبران نشده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of compensated.

جمله های نمونه

1. Where this fails, the person may retain an uncompensated feeling of inferiority.
[ترجمه گوگل]در صورت عدم موفقیت، فرد ممکن است احساس حقارت جبران ناپذیری را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]در مواردی که این مساله شکست می خورد، فرد ممکن است احساس حقارت آمیزی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Training at weekends may be uncompensated.
[ترجمه گوگل]تمرین در تعطیلات آخر هفته ممکن است بدون جبران باشد
[ترجمه ترگمان]آموزش در تعطیلات آخر هفته ممکن است uncompensated باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some uncompensated resistance usually remains.
[ترجمه گوگل]مقداری مقاومت جبران نشده معمولاً باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]مقاومت uncompensated معمولا باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Right now, many of those who are experiencing these impacts are paying the costs uncompensated.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، بسیاری از کسانی که این تأثیرات را تجربه می کنند، هزینه ها را بدون جبران می پردازند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، بسیاری از کسانی که این تاثیرات را تجربه می کنند هزینه the را پرداخت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Factory workers arrive early and stay late, without pay. Training at weekends may be uncompensated.
[ترجمه گوگل]کارگران کارخانه زودتر می آیند و دیر می مانند، بدون حقوق تمرین در تعطیلات آخر هفته ممکن است بدون جبران باشد
[ترجمه ترگمان]کارگران کارخانه زود می رسند و دیر می مانند و پول نمی دهند آموزش در تعطیلات آخر هفته ممکن است uncompensated باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Almost every mass coverage of incidents in China reflects his uncompensated contribution somewhere in the background.
[ترجمه گوگل]تقریباً هر پوشش انبوه حوادث در چین نشان‌دهنده کمک‌های جبران‌ناپذیر او در پس‌زمینه است
[ترجمه ترگمان]تقریبا هر پوشش گسترده از حوادث در چین منعکس کننده مشارکت uncompensated در جایی در پس زمینه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And hospitals won't be allowed to pass along the costs of uncompensated care to patients.
[ترجمه گوگل]و بیمارستان ها اجازه نخواهند داشت هزینه های مراقبت های بدون غرامت را به بیماران منتقل کنند
[ترجمه ترگمان]و بیمارستان ها مجاز به عبور از هزینه های مراقبت های بهداشتی به بیماران نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جبران نشده (صفت)
uncompensated

انگلیسی به انگلیسی

• not having received compensation, unrewarded, not reimbursed

پیشنهاد کاربران

بپرس