uncommitted

/ˌənkəˈmɪtəd//ˌʌnkəˈmɪtɪd/

معنی: غیر متعهد نشده، تعهد نشده، تقبل نشده
معانی دیگر: غیر متعهد، ناپایبند، بدون تعهد، مستقل، آزاد، مرتکب نشده، (جنایت و غیره) انجام نشده، وقوع نیافته، بی طرف، سو نگرفته، غیر زندانی، به زندان تحویل داده نشده، ناوابسته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: not pledged or bound to a particular position, course of action, person, or the like.
متضاد: aligned, attached, committed

- I'm a staunch democrat but my husband remains uncommitted.
[ترجمه گوگل] من یک دموکرات سرسخت هستم اما شوهرم متعهد نیست
[ترجمه ترگمان] من خیلی دموکرات هستم، اما شوهرم به غیر از
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. countries that are uncommitted to the principles of democracy
کشورهایی که به اصول دموکراسی پایبند نیستند

2. The allegiance of uncommitted voters will be crucial.
[ترجمه گوگل]وفاداری رای دهندگان غیرمتعهد بسیار مهم خواهد بود
[ترجمه ترگمان]وفاداری رای دهندگان uncommitted حیاتی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some workers remain uncommitted to the project.
[ترجمه گوگل]برخی از کارگران به این پروژه متعهد نیستند
[ترجمه ترگمان]برخی از کارگران به این پروژه متعهد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. So far, they are uncommitted to his plan.
[ترجمه گوگل]تا اینجای کار، آنها نسبت به طرح او متعهد نیستند
[ترجمه ترگمان]تا الان، اونا به نقشه - ش متعهد شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Twenty-five senators have admitted they are still uncommitted on the taxation question.
[ترجمه گوگل]بیست و پنج سناتور اعتراف کرده اند که هنوز در مورد موضوع مالیات متعهد نیستند
[ترجمه ترگمان]بیست و پنج سناتور اعتراف کرده اند که هنوز در مورد مساله مالیاتی صحبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The party needs to canvass the uncommitted voters.
[ترجمه گوگل]حزب باید از رای دهندگان غیرمتعهد حمایت کند
[ترجمه ترگمان]حزب باید رای دهندگان uncommitted را محکوم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was the uncommitted that Labour needed to reach.
[ترجمه گوگل]این بی تعهدی بود که حزب کارگر باید به آن برسد
[ترجمه ترگمان]این the بود که حزب کارگر برای رسیدن به آن نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But amongst uncommitted voters, it increased by 2percent amongst Express/Mail readers and 50 percent amongst Sun/Star readers.
[ترجمه گوگل]اما در میان رای دهندگان غیرمتعهد، 2 درصد در میان خوانندگان Express/Mail و 50 درصد در میان خوانندگان Sun/Star افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]اما بین رای دهندگان uncommitted، ۲ درصد در میان خوانندگان پست اکسپرس \/ دیلی میل و ۵۰ درصد در میان خوانندگان سان و استار، افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Other entries are given an uncommitted status.
[ترجمه گوگل]به سایر ورودی ها وضعیت غیرمتعهد داده می شود
[ترجمه ترگمان]سایر مدخل ها در وضعیت uncommitted قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once we distinguished between party supporters and uncommitted voters we found no consistent differences between voters with different viewing habits.
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما بین حامیان حزب و رای دهندگان غیرمتعهد تمایز قائل شدیم، هیچ تفاوت ثابتی بین رای دهندگان با عادات دید متفاوت پیدا نکردیم
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ما بین طرفداران حزب و رای دهندگان uncommitted تمایز ایجاد کردیم، تفاوت ثابتی بین رای دهندگان با عادات مشاهده متفاوت پیدا نکردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Uncommitted inventory and planned production in master scheduling to support customer order promises.
[ترجمه گوگل]موجودی غیرمتعهد و تولید برنامه ریزی شده در برنامه ریزی اصلی برای پشتیبانی از وعده های سفارش مشتری
[ترجمه ترگمان]فهرست موجودی انبار و تولید برنامه ریزی شده در زمانبندی اصلی برای پشتیبانی از وعده های سفارش مشتری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Read uncommitted - Permits dirty reads but not lost updates.
[ترجمه گوگل]خواندن غیرمتعهد - اجازه خواندن کثیف اما به‌روزرسانی‌های گم نشده را می‌دهد
[ترجمه ترگمان]uncommitted - مجوزها را بخوانید اما به روز رسانی ها از دست رفته را از دست ندهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For example, can this transaction see uncommitted writes from other transactions?
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، آیا این تراکنش می تواند نوشته های غیرمتعهد از سایر تراکنش ها را ببیند؟
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال آیا این تراکنش می تواند uncommitted را از سایر معاملات مشاهده کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sequential stream cannot be created for uncommitted text or image data.
[ترجمه گوگل]جریان متوالی را نمی توان برای داده های متن یا تصویر غیرمتعهد ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]جریان متوالی را نمی توان برای متن uncommitted یا داده های تصویر ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Supports table and row level locking and 4 isolation levels, RR (repeatable read), RS (read stability), CS (default - cursor stability) and UR (uncommitted read).
[ترجمه گوگل]پشتیبانی از قفل کردن سطح جدول و ردیف و 4 سطح جداسازی، RR (خواندنی تکرارشونده)، RS (پایداری خواندن)، CS (پیش‌فرض - پایداری مکان‌نما) و UR (خواندن غیرمتعهد)
[ترجمه ترگمان]پشتیبانی از جدول و سطوح سطر و ۴ سطح جداسازی، RR (خواندن تکرار شونده)، RS (ثبات خواندن مکان نما)و UR (uncommitted)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر متعهد نشده (صفت)
uncommitted

تعهد نشده (صفت)
uncommitted

تقبل نشده (صفت)
uncommitted

انگلیسی به انگلیسی

• not committed, not bound by a particular pledge or course
if you are uncommitted, you do not support either side in a dispute or have not yet decided which side you support.

پیشنهاد کاربران

در برق قدرت معنی
در مدار قرار نگرفته، خارج از مدار، دیسپاچ نشده
می دهد
اراده کردن برای اینکه نشان ندهیم چه موضع سیاسی. اجتماع یا غیره داریم. به هیچ گروه سیاسی خاصی متعهد بودن و تعصب داشتن. به اصطلاح افراد خاکستری مانند ایران خودمان عده ای تعلق خاطر دارند به اصولگرایان وعده
...
[مشاهده متن کامل]
ای به اصلاح طلبان. ولی مابین تقسیم بندی عده ای هستند هیچ نوع تعصب خاصی ندارند و در انتخابات نقش بسیار تعیین کننده دارند. چون اگر این افراد به هر سو گرایش پیدا کنند کفه ترازو به نفع ان گروه سنگین تر میشود. خلاصه این فرد بدون گرایش خاص است و حاضر نیست در گروه بندی حال حاضر جامعه اش طرف کسی را بگیرد

تمایز نیافته ( علوم سلولی و مولکولی )
غیر متعهد نشده

بپرس