unclutter

جمله های نمونه

1. If you keep a room uncluttered it makes it seem lighter and bigger.
[ترجمه گوگل]اگر اتاقی را شلوغ نگه دارید، آن را سبک تر و بزرگ تر به نظر می رساند
[ترجمه ترگمان]اگر اتاق را باز نگه دارید، مثل این است که سبک تر و بزرگ تر به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The portraits are simple, uncluttered compositions.
[ترجمه گوگل]پرتره ها ترکیب بندی های ساده و بی آلایشی هستند
[ترجمه ترگمان]با جستجوی ترکیب بندی های ساده، تصاویر ساده و ساده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Doubtless their minds are uncluttered by the thought that in the fullness of time they themselves will appear on the list.
[ترجمه گوگل]بدون شک ذهن آنها درگیر این فکر است که در زمان کامل، خودشان در لیست ظاهر خواهند شد
[ترجمه ترگمان]بدون شک ذهن آن ها با جستجوی این فکر است که در اوج زمان، خودشان در لیست ظاهر خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Since my company was uncluttered by revenue, sales or even products I felt sure no one would be interested.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که شرکت من از درآمد، فروش یا حتی محصولات بی‌نظم بود، مطمئن بودم که هیچ‌کس علاقه‌ای به آن نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]از آنجا که شرکت من با جستجوی درآمد، فروش و یا حتی محصولی بود که مطمئن بودم کسی به آن علاقه ای ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We want to create a modern and uncluttered look in the new kitchen.
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم در آشپزخانه جدید ظاهری مدرن و بی نظم ایجاد کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم یک نگاه دقیق و دقیق در آشپزخانه جدید بسازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A field of wild flowers or an uncluttered soft, sandy beach with plenty of room - even in high season.
[ترجمه گوگل]مزرعه‌ای از گل‌های وحشی یا یک ساحل نرم و شنی بی‌نظم با فضای زیاد - حتی در فصل پرآب
[ترجمه ترگمان]یک دشت پر از گل وحشی یا یک ساحل شنی نرم و شنی با تعداد زیادی اتاق حتی در فصل زیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their voices ring out cheerfully from the uncluttered surfaces.
[ترجمه گوگل]صدای آنها با شادی از سطوح نامرتب می پیچد
[ترجمه ترگمان]صدای آن ها شادمانه از سطح surfaces بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unclutter (the number of projects you're doing, and the number of possessions sitting on your desk or in your home), and slow down (sitting still and savoring what you have).
[ترجمه گوگل]شلوغی (تعداد پروژه‌هایی که انجام می‌دهید، و تعداد دارایی‌هایی که روی میز یا خانه‌تان نشسته‌اند)، و سرعت خود را کم کنید (بنشینید و از چیزهایی که دارید لذت ببرید)
[ترجمه ترگمان]Unclutter (تعداد پروژه هایی که دارید انجام می دهید، و تعداد دارایی نشستن روی میز یا خانه تان)، و آهسته کردن (نشستن)و لذت بردن از آنچه که دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unclutter Your Life : Clutter in and of itself is a major source of stress for most people.
[ترجمه گوگل]زندگی خود را شلوغ کنید: بهم ریختگی به خودی خود منبع اصلی استرس برای اکثر مردم است
[ترجمه ترگمان]زندگی خود: جمع شدن اشیا مختلف و خودش منبع اصلی استرس برای بسیاری از مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Before you ever unclutter a single item from your home, you need to stop and ask yourself "why?"
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه یک مورد را از خانه تان شلوغ کنید، باید توقف کنید و از خود بپرسید "چرا؟"
[ترجمه ترگمان]قبل از این که حتی یک مورد را از منزل خود بگیرید، باید توقف کنید و از خودتان بپرسید \"چرا؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tooltips are an easy way to unclutter your page and provide content on demand to users.
[ترجمه گوگل]راهنمای ابزار راهی آسان برای شلوغ کردن صفحه شما و ارائه محتوا به درخواست کاربران است
[ترجمه ترگمان]Tooltips یک روش آسان برای unclutter کردن صفحه خود و ارایه محتوا به کاربران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Learn how to unclutter your mind. Keep learning, keep improving, continue moving forward.
[ترجمه گوگل]یاد بگیرید چگونه ذهن خود را شلوغ کنید به یادگیری ادامه دهید، به پیشرفت ادامه دهید، به حرکت رو به جلو ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]یاد بگیرید که چطور ذهن خود را تغییر دهید یادگیری را حفظ کنید، به پیشرفت ادامه دهید، به حرکت ادامه دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We'll unclutter our inner world save ourselves a lot of drama.
[ترجمه گوگل]ما دنیای درونی مان را به هم می زنیم و از درام های زیادی صرفه جویی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم دنیای درونی مان را به کلی از درام نجات دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The other positive change we made was to unclutter my day, providing two hours in the middle of most days for me to read, think, rest, and make phone calls.
[ترجمه گوگل]تغییر مثبت دیگری که انجام دادیم این بود که روزم را شلوغ کنیم و در میانه اکثر روزها دو ساعت برای خواندن، فکر کردن، استراحت و برقراری تماس تلفنی در اختیارم گذاشت
[ترجمه ترگمان]تغییرات مثبت دیگری که ما ایجاد کردیم این بود که روز خود را به تعویق بیاندازیم، دو ساعت در نیمه بیشتر روزها برای خواندن، فکر کردن، استراحت و ایجاد تماس های تلفنی فراهم کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• remove clutter, arrange, tidy up, put in order

پیشنهاد کاربران

بپرس