1. The window was unclosed by someone.
2. The author"s aim to unclose the problems one by one is to settle it, surpass it. "
[ترجمه گوگل]هدف نویسنده از بازگشایی یک به یک مشکلات، حل و فصل آن، پیشی گرفتن از آن است
[ترجمه ترگمان]هدف نویسنده این است که مشکلات را یکی از دیگری حل کند، آن را حل کند، از آن پیشی بگیرد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Soon as thy letters trembling I unclose.
[ترجمه گوگل]به محض اینکه نامه هایت می لرزد، باز می کنم
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه نامه های تو به لرزه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Sigmund Freud's discover for Libido unclose the energy and quality of sex in unconsciousness.
[ترجمه گوگل]کشف زیگموند فروید برای لیبیدو انرژی و کیفیت رابطه جنسی را در بیهوشی آشکار می کند
[ترجمه ترگمان]زیگموند فروید به خاطر کشف انرژی و کیفیت سکس در ناخودآگاه کشف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. We established the mathematics model of the, whole torpedo thermodynamic propulsion system which adopt unclose cycle form.
[ترجمه گوگل]ما مدل ریاضی کل سیستم محرکه ترمودینامیکی اژدر را ایجاد کردیم که شکل چرخه بسته را اتخاذ می کند
[ترجمه ترگمان]ما مدل ریاضی کل سیستم propulsion ترمودینامیکی را که فرم چرخه unclose را اتخاذ می کنند، ایجاد کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This paper brings forward a 3D triangulation algorithm for scattered data points which is adapted to any unclose surface, close surface and multiple connected surface.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک الگوریتم مثلثسازی سهبعدی را برای نقاط داده پراکنده ارائه میکند که با هر سطح بسته، سطح بسته و چندین سطح متصل سازگار است
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک الگوریتم مثلث بندی سه بعدی برای نقاط داده پراکنده را به ارمغان می آورد که با هر سطح unclose، سطح نزدیک و سطح متصل چندگانه تطبیق داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Having succeeded in obtaining entrance with another key, I ran to unclose the panels, for the chamber was vacant; quickly pushing them aside, I peeped in. Mr Heathcliff was there--laid on his back.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه موفق شدم با کلید دیگری وارد ورودی شوم، دویدم تا پانل ها را باز کنم، زیرا اتاق خالی بود به سرعت آنها را کنار زدم، نگاهی به داخل انداختم آقای هیث کلیف آنجا بود - به پشت خوابیده بود
[ترجمه ترگمان]وقتی موفق شدم با کلید دیگری وارد شوم، به طرف unclose دویدم، چون اتاق خالی بود؛ به سرعت آن ها را کنار زدم، به داخل سرک کشیدم آقای هیت کلیف همان جا نشسته بود و به پشت خوابیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. On the other hand, parsing is the good exploration of the structure of natural language, can unclose some secret of human language. It also have significance to the AI.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، تجزیه کاوش خوب در ساختار زبان طبیعی است، می تواند برخی از رازهای زبان انسان را باز کند همچنین برای هوش مصنوعی اهمیت دارد
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، تجزیه، اکتشاف خوب ساختار زبان طبیعی است و می تواند برخی اسرار زبان انسانی را از بین ببرد آن هم چنین برای هوش مصنوعی اهمیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. If you want to take something out, you can unclose the side door of the box and put in or out things you like, or just use this box as a table placing your tea-cup.
[ترجمه گوگل]اگر میخواهید چیزی را بیرون بیاورید، میتوانید درب کناری جعبه را باز کنید و چیزهایی را که دوست دارید در آن قرار دهید یا بیرون بیاورید یا فقط از این جعبه به عنوان میزی برای قرار دادن فنجان چای خود استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید چیزی را بیرون ببرید، می توانید در کناری جعبه را باز کنید و یا چیزهایی را که دوست دارید قرار دهید، یا فقط از این جعبه به عنوان یک میز برای قرار دادن چای خود استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید