unclog

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unclogs, unclogging, unclogged
• : تعریف: to remove a clog or obstruction from; unblock; clear.

- This product will unclog your drain.
[ترجمه گوگل] این محصول انسداد مجرای فاضلاب شما را باز می کند
[ترجمه ترگمان] این محصول تخلیه شما را افزایش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I need something to unclog my ears during the flight.
[ترجمه گوگل] در طول پرواز به چیزی نیاز دارم که گوش هایم را باز کند
[ترجمه ترگمان] من به چیزی احتیاج دارم که در حین پرواز گوش هایم را تیز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. This electoral scheme would not unclog city streets, struggling as always with more traffic than they were meant to handle.
[ترجمه گوگل]این طرح انتخاباتی باعث باز شدن گرفتگی خیابان‌های شهر نمی‌شود، زیرا مانند همیشه با ترافیک بیشتری از آنچه که قرار بود اداره می‌شد دست و پنجه نرم می‌کرد
[ترجمه ترگمان]این طرح انتخاباتی خیابان های شهر را برهم نمی زند، و مانند همیشه با ترافیک بیشتر از آن که قصد انجام آن را داشته باشد، مبارزه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I used that red toothbrush to unclog the drain.
[ترجمه گوگل]من از آن مسواک قرمز برای باز کردن انسداد لوله استفاده کردم
[ترجمه ترگمان]من از اون مسواک قرمز استفاده کردم تا فرار کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I used chopsticks to unclog the drain.
[ترجمه گوگل]من از چاپستیک برای رفع گرفتگی زهکش استفاده کردم
[ترجمه ترگمان] از چوب استفاده کردم تا فاضلاب رو خالی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The second method is to unclog our current monetary policy transmission channel.
[ترجمه گوگل]روش دوم این است که کانال انتقال سیاست پولی فعلی خود را باز کنیم
[ترجمه ترگمان]روش دوم این است که کانال انتقال سیاست پولی فعلی مان را مجددا بررسی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Decongestants can help unclog a stuffy nose, and expectorants help loosen mucus.
[ترجمه گوگل]داروهای ضد احتقان می توانند به رفع گرفتگی بینی کمک کنند و خلط آورها به شل شدن مخاط کمک می کنند
[ترجمه ترگمان]Decongestants می تواند به unclog بینی گرفته کمک کند و expectorants به شل کردن خلط کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That won't flush out all the sewage, but it should unclog some stinking drains.
[ترجمه گوگل]این همه فاضلاب را خارج نمی کند، اما باید برخی از فاضلاب های بدبو را باز کند
[ترجمه ترگمان]این همه فاضلاب را بیرون نمی کند، اما باید یک چاه فاضلاب نفرت آور از آب بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No need to move stopper . Turbo Snake has a specially designed head to unclog the drain.
[ترجمه گوگل]نیازی به جابجایی درپوش نیست Turbo Snake دارای سر مخصوص طراحی شده برای باز کردن انسداد فاضلاب است
[ترجمه ترگمان]لازم نیست درپوش را تکان دهید برس توربو یک سر ویژه طراحی شده برای تخلیه فاضلاب دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The combination of vinegar and baking soda is one of the most effective ways to unclog and deodorize drains.
[ترجمه گوگل]ترکیب سرکه و جوش شیرین یکی از موثرترین راه‌ها برای رفع گرفتگی و بوی بد مجاری است
[ترجمه ترگمان]ترکیب سرکه و جوش شیرین یکی از موثرترین راه ها برای تصفیه فاضلاب و deodorize است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Elderberry also acts as a detoxifier for upper-respiratory congestion and can unclog ears.
[ترجمه گوگل]سنجد همچنین به عنوان سم زدایی برای احتقان دستگاه تنفسی فوقانی عمل می کند و می تواند گوش ها را باز کند
[ترجمه ترگمان]elderberry همچنین به عنوان a برای گرفتگی بینی بالا عمل می کند و می تواند گوش ها را تیز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Although a small portion of the overall buyout - financing a successful sale could help unclog the pipeline.
[ترجمه گوگل]اگرچه بخش کوچکی از خرید کلی - تامین مالی یک فروش موفق می تواند به رفع گرفتگی خط لوله کمک کند
[ترجمه ترگمان]اگرچه بخش کوچکی از سرمایه خرید کلی یک فروش موفق می تواند به unclog این خط لوله کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. JOEY: Well, that was only'cause I used the red one to unclog the drain.
[ترجمه گوگل]جوی: خوب، این فقط به این دلیل بود که من از قرمز برای باز کردن گرفتگی فاضلاب استفاده کردم
[ترجمه ترگمان]خب، اون فقط بخاطر این بود که من از اون قرمزه استفاده کردم تا فاضلاب رو خالی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• free from obstruction (a plugging, a stopping up, a blocking, etc.), open a blockage

پیشنهاد کاربران

باز کردن، رفع انسداد
زدودن، از بین بردن، پاک کردن

بپرس