uncivil

/ənˈsɪvl̩//ˌʌnˈsɪvl̩/

معنی: وحشی، بی ادب، بی تربیت، بی تمدن
معانی دیگر: نامتمدن، بربری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: uncivilly (adv.), uncivility (n.), uncivilness (n.)
(1) تعریف: lacking good manners or courtesy; impolite.
متضاد: civil, polite
مشابه: discourteous, impolite, insolent, rude, uncouth, ungracious

(2) تعریف: lacking refinement; uncivilized.
متضاد: civilized
مشابه: coarse, uncouth

جمله های نمونه

1. It was uncivil of you to say that.
[ترجمه گوگل]گفتن این حرف شما غیر مدنی بود
[ترجمه ترگمان]بی ادبی از تو بود که این حرف را زدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was most uncivil to your father - called him an old fool.
[ترجمه گوگل]او بیش از همه با پدرت بی ادب بود - او را یک احمق پیر خطاب کرد
[ترجمه ترگمان]او بیش از حد با پدرت رفتار کرد - اسمش را یک احمق پیر صدا زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is uncivil to his colleagues.
[ترجمه گوگل]او نسبت به همکارانش بی ادب است
[ترجمه ترگمان]او با همکاران خود بی ادب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But it would be too uncivil to vent his temper on his friends.
[ترجمه گوگل]اما خیلی بی ادبانه خواهد بود که عصبانیت خود را روی دوستانش خالی کند
[ترجمه ترگمان]اما برای این که خشم خود را بر دوستان خود خالی کند خیلی هم بی ادبی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Women who refused to speak this denigrating language were considered scandalous and uncivil; worse, they were ineffective at accomplishing anything.
[ترجمه گوگل]زنانی که از صحبت کردن به این زبان تحقیرآمیز امتناع می‌کردند، رسوا و غیر متمدن تلقی می‌شدند بدتر از آن، آنها در انجام هر کاری بی اثر بودند
[ترجمه ترگمان]زنانی که از گفتن این حرف سر باز زدند رسوایی و بی ادبی محسوب می شدند؛ بدتر از آن، آن ها در انجام هر کاری بی اثر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Was not this some excuse for incivility, if I was uncivil? But I have other provocations.
[ترجمه گوگل]اگر من بی ادب بودم، آیا این بهانه ای برای بی ادبی نبود؟ اما من تحریکات دیگری دارم
[ترجمه ترگمان]اگر من بی نزاکتی کرده بودم، این بهانه ای برای بی نزاکتی نبود؟ اما من دلایل دیگری دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Was not this some excuse for incivility, if I was uncivil?
[ترجمه گوگل]اگر من بی ادب بودم، آیا این بهانه ای برای بی ادبی نبود؟
[ترجمه ترگمان]اگر من بی نزاکتی کرده بودم، این بهانه ای برای بی نزاکتی نبود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The street was quiet; slamming the car door seemed an uncivil disturbance ( Anthony Hyde ).
[ترجمه گوگل]خیابان خلوت بود کوبیدن در ماشین به نظر یک مزاحمت غیرمدنی به نظر می رسید (آنتونی هاید)
[ترجمه ترگمان]خیابان ساکت بود، و در ماشین را به هم کوبید (آنتونی هاید)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A man has no more right to say an uncivil thing than to act one.
[ترجمه گوگل]یک مرد حق ندارد حرف غیر متعارفی بزند جز این که آن را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]یک مرد حق ندارد رفتار ناشایستی از خود نشان دهد تا اینکه نقش یک آدم را بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وحشی (صفت)
gross, unshaped, unshapen, anthropophagous, wild, savage, ferocious, barbaric, brutal, saracen, barbarous, feral, gothic, uncivil, undaunted, ferae naturae, ferine, hare-brained, uncivilized, rambunctious, ungovernable, manlike, ruttish, truculent, wilding

بی ادب (صفت)
lowly, coarse, rude, lowbrow, barbaric, impolite, irreverent, uncivil, indecorous, discourteous, brusque, plebeian, ill-bred, uncivilized, ill-mannered, irrespective, unmannered

بی تربیت (صفت)
gross, randy, barbarous, impolite, uncivil, bearish, churlish, caddish, chuffy, half-bred, underbred, ill-bred, ill-mannered, lowbred

بی تمدن (صفت)
rugged, uncivil

انگلیسی به انگلیسی

• crude, impolite, discourteous; not civilized; not seeking to improve the community or society
uncivil behaviour is rude and impolite.

پیشنهاد کاربران

بی ادب/بی ادبانه،
بی نزاکت
He was most uncivil to your father - called him an old fool
غیرمدنی

بپرس