uncharitable

/ˌʌnˈt͡ʃærɪtəbl̩//ˌʌnˈt͡ʃærɪtəbl̩/

معنی: بی رحم، بی گذشت، سخت گیر در قضاوت، بی سخاوت
معانی دیگر: سختگیر، بی مروت، بی اغماض

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: uncharitably (adv.), uncharitableness (n.)
• : تعریف: lacking charity, generosity, or kindness; severe; unforgiving.
متضاد: charitable

جمله های نمونه

1. I don't want to be uncharitable, but she's not a terribly good cook.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم غیرخیرخواه باشم، اما او آشپز خیلی خوبی نیست
[ترجمه ترگمان]اما او آشپز خوبی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I don't want to be uncharitable, but he isn't very intelligent, is he?
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم غیر خیرخواه باشم، اما او خیلی باهوش نیست، درست است؟
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم نسبت به او ناراحت باشم، اما او خیلی باهوش نیست، هست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This was an uncharitable assessment of the reasons for the failure.
[ترجمه گوگل]این یک ارزیابی غیرمنطقی از دلایل شکست بود
[ترجمه ترگمان]این یک ارزیابی غیر منطقی از دلایل شکست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The uncharitable explanation is that she's too afraid to ask.
[ترجمه گوگل]توضیح ناخوشایند این است که او خیلی ترسیده است که بپرسد
[ترجمه ترگمان]توضیح صادقانه این است که او از پرسیدن آن خیلی می ترسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yet how uncharitable to keep this gem to myself.
[ترجمه گوگل]با این حال چقدر بد است که این گوهر را برای خودم نگه دارم
[ترجمه ترگمان]با این حال چقدر سعی کردم این جواهر را برای خودم نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rain felt distinctly uncharitable as she straightened the bed and tried to pretend they had never been there.
[ترجمه گوگل]باران وقتی تخت را مرتب می کرد و سعی می کرد وانمود کند که هرگز آنجا نبوده اند، به وضوح احساس بی مهری می کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی که تخت را صاف می کرد، احساس ناخوشایندی به او دست داد و سعی کرد وانمود کند که هرگز آنجا نرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sure, she had indulged in the occasional uncharitable observation that his affection for the child was no more than a front.
[ترجمه گوگل]مطمئناً، او در این مشاهده غیرخیرخواهانه گهگاهی افراط کرده بود که محبت او به کودک چیزی بیش از یک جبهه نیست
[ترجمه ترگمان]با توجه به این که به ندرت پیش خود فکر می کرد که محبتش نسبت به کودک بیش از یک جبهه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You got us into this, was my uncharitable thought, now you hold the fort while we climb out of it.
[ترجمه گوگل]تو ما را وارد این کردی، فکر غیرخیرخواهانه من بود، حالا تو دژ را نگه می‌داری در حالی که ما از آن بالا می‌رویم
[ترجمه ترگمان]من فکر کردم: تو ما رو وارد این ماجرا کردی، حالا تو دژ رو نگه دار تا ما از اونجا بریم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In short, I am feeling uncharitable.
[ترجمه گوگل]خلاصه من احساس بی‌خبری دارم
[ترجمه ترگمان]خلاصه، احساس بدی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Although, she thought with uncharitable spitefulness, he was old enough to be her father.
[ترجمه گوگل]اگرچه، او با کینه توزی غیرمعمول فکر می کرد، او به اندازه کافی بزرگ شده بود که پدرش شود
[ترجمه ترگمان]با این وجود، در دل فکر می کرد، به اندازه کافی بزرگ بود که پدرش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I hope I'm not being uncharitable but he really is a bore; unjust and uncharitable criticism.
[ترجمه گوگل]من امیدوارم که من غیرخیرخواه نباشم، اما او واقعاً خسته است انتقاد غیرمنصفانه و غیرمنطقی
[ترجمه ترگمان]امیدوارم بد نباشد، اما او واقعا یک انتقاد خشن و بی رحما نه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That was Edward Leamer 's uncharitable description of his profession in 198
[ترجمه گوگل]این توصیف غیرخیرخواهانه ادوارد لیمر از حرفه خود در سال 198 بود
[ترجمه ترگمان]این توصیف بی رحما نه ادوارد درباره شغل خود در ۱۹۸ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Perhaps it was the clash of Third World beach and Dallas skyscraper which triggered my uncharitable scepticism about his extraordinary Utopianism.
[ترجمه گوگل]شاید این برخورد ساحل جهان سوم و آسمان خراش دالاس بود که باعث بدبینی من نسبت به اتوپیایی خارق العاده او شد
[ترجمه ترگمان]شاید این درگیری ساحل سوم جهان و آسمان خراش دالاس بود که شک و تردیدهای ناخوشایندی را در مورد Utopianism خارق العاده او به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But how shall we expect charity towards others, when we are uncharitable to ourselves?
[ترجمه گوگل]اما در حالی که نسبت به خود بی‌خبر هستیم، چگونه باید نسبت به دیگران توقع داشته باشیم؟
[ترجمه ترگمان]اما چه طور باید انتظار کمک به دیگران را داشته باشیم، وقتی که نسبت به خودمان uncharitable؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی رحم (صفت)
brute, brutal, atrocious, cruel, merciless, relentless, bloodthirsty, pitiless, butcherly, dispiteous, uncharitable, unrelenting, unmerciful, stony-hearted, truculent

بی گذشت (صفت)
intolerant, illiberal, uncharitable, ungenerous

سخت گیر در قضاوت (صفت)
uncharitable

بی سخاوت (صفت)
uncharitable, ungenerous

انگلیسی به انگلیسی

• not charitable; ungenerous; unkind
uncharitable remarks, thoughts, or behaviour are unkind or unfair.

پیشنهاد کاربران

بی رحمانه، غیر منصفانه، دور از انصاف، خشن، خشک،
( شخص ) بی انصاف، بی رحم، سختگیر
نادرگذار. [ دَ گ ُ ] ( نف مرکب ) درناگذرنده . عفونکننده . سخت گیر : از سهم و ازسیاست نادرگذار توبر گرگ ژنده پوست بدرد سگ شبان . سوزنی .

بپرس