uncharacteristic

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of characteristic.
متضاد: characteristic

- The boxing champion spoke of his win with uncharacteristic modesty.
[ترجمه گوگل] قهرمان بوکس از برد خود با تواضع نامشخصی صحبت کرد
[ترجمه ترگمان] قهرمان بوکس از پیروزی خود با فروتنی معمول خود سخن گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It's uncharacteristic of her to be late.
[ترجمه گوگل]برای او مشخص نیست که دیر بیاید
[ترجمه ترگمان]غیر معمول است که او دیر کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was uncharacteristic of her father to disappear like this.
[ترجمه گوگل]از خصوصیات پدرش نبود که اینطور ناپدید شود
[ترجمه ترگمان]به غیر از این بود که پدرش اینطوری ناپدید بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The remark was quite uncharacteristic of her.
[ترجمه گوگل]این اظهار نظر برای او کاملاً غیرمعمول بود
[ترجمه ترگمان]این حرف کام لا غیر عادی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The houses were totally uncharacteristic of the area.
[ترجمه گوگل]خانه ها کاملاً نامشخص منطقه بودند
[ترجمه ترگمان]خانه ها در این ناحیه به کلی غیر معمول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. William agreed with an uncharacteristic lack of enthusiasm.
[ترجمه گوگل]ویلیام با عدم اشتیاق نامشخص موافق بود
[ترجمه ترگمان]ویلیام با عدم شور و شوق بسیار معمول به توافق رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had an uncharacteristic fall from grace in his match against Connell.
[ترجمه گوگل]او در بازی مقابل کانل سقوط غیرمعمولی داشت
[ترجمه ترگمان]در مسابقه او به اوکانل افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It seemed an utterly uncharacteristic nod to clean living.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که این یک سر زدن کاملاً نامشخص برای زندگی تمیز بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که به آرامی سر تکان می دهد تا زندگی خود را پاک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With uncharacteristic modesty, Will explained his contribution to the development of the film medium.
[ترجمه گوگل]ویل با فروتنی نامشخص سهم خود را در توسعه رسانه فیلم توضیح داد
[ترجمه ترگمان]ویل با فروتنی غیر معمول سهم خود در توسعه رسانه فیلم را توضیح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But there was a brief and uncharacteristic pause before he continued.
[ترجمه گوگل]اما قبل از اینکه او ادامه دهد مکثی کوتاه و نامشخص بود
[ترجمه ترگمان]اما پیش از ادامه دادن، سکوت کوتاهی برقرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mondesi flatly blew off all media, uncharacteristic for him.
[ترجمه گوگل]موندسی تمام رسانه‌ها را که برای او غیرمشخص بود، کاملاً منفجر کرد
[ترجمه ترگمان]به بیت با بی اعتنایی تمام media را خاموش کرد و به دنبال او به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was summer and despite the uncharacteristic chill in the air, the tourists were swarming the beaches.
[ترجمه گوگل]تابستان بود و با وجود سرمای نامشخص در هوا، گردشگران در سواحل ازدحام کردند
[ترجمه ترگمان]تابستان بود و علی رغم سردی غیر معمول در هوا، توریست ها به ساحل هجوم بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was just that it was so uncharacteristic of her.
[ترجمه گوگل]فقط این بود که خیلی برای او بی خاصیت بود
[ترجمه ترگمان]فقط به این خاطر بود که خیلی از او خوشش آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Whatever it was, it was uncharacteristic.
[ترجمه گوگل]هر چه بود، بی خاصیت بود
[ترجمه ترگمان]هر چی که بود، غیر معمول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Any uncharacteristic vaginal discharge, especially if accompanied by lower abdominal pain or fever.
[ترجمه گوگل]هر گونه ترشح غیر مشخص از واژن، به خصوص اگر همراه با درد یا تب در قسمت پایین شکم باشد
[ترجمه ترگمان]هر گونه تخلیه واژینال، به خصوص اگر با درد شکمی کم تر و یا تب همراه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What struck me was the uncharacteristic sight of Victoria dressed in casual clothes.
[ترجمه گوگل]چیزی که مرا تحت تأثیر قرار داد، منظره غیرمعمول ویکتوریا بود که لباس‌های غیررسمی به تن داشت
[ترجمه ترگمان]چیزی که به من خورد، دیدن غیر معمول ویکتوریا بود که با لباس معمولی لباس پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not characteristic, not typical
uncharacteristic behaviour is not typical.

پیشنهاد کاربران

بی سابقه ( ویژگی بی سابقه ای در فردی )
در متن زیر معنای "لحن بی سابقه" می دهد.
It sounds to me like you're trying to start an amphetamine lab in the district, " the lieutenant says with an uncharacteristic note of contempt in his voice. "And you're using some delinquents you found god knows where to set it up and run it for you.
...
[مشاهده متن کامل]

not typical of a particular person or thing
Not typical of one
That would be highly uncharacteristic !
اینی که گفتی اصلا بهت نمیخوره !!
اینی که گفتی اصلا به شخصیت ات نمی آد !
...
[مشاهده متن کامل]

اینی گه گفتی به شکل و قیافه ات نمی خوره !
این کاره نیستی تو !
محال اینی که در مورد خودت گفتی راست باشه !
محال این کاری که گفتی را تو انجام بدی!

نامعمول
نامتعارف

بپرس