unceremonious

/ˌənˌserəˈmoʊniəs//ˌʌnˌserɪˈməʊnɪəs/

معنی: بی نزاکت، بی تعارف، بی تشریفات
معانی دیگر: غیر رسمی، خودمانی، بی تکلف، ساده، بی رودربایستی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unceremoniously (adv.), unceremoniousness (n.)
(1) تعریف: without normal courtesy or consideration; abrupt or rude.
مشابه: offhand, rude

(2) تعریف: without ceremony or formality; informal.
متضاد: ceremonious
مشابه: informal, offhand

جمله های نمونه

1. He was bundled out of the room with unceremonious haste.
[ترجمه گوگل]او را با عجله از اتاق بیرون کردند
[ترجمه ترگمان]با عجله از اتاق خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The dinner was a relaxed, unceremonious occasion.
[ترجمه گوگل]شام یک موقعیت آرام و بدون تشریفات بود
[ترجمه ترگمان]مهمانی شام آرام و بدون تشریفات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. made an unceremonious presentation.
[ترجمه گوگل]ارائه بی تشریفاتی انجام داد
[ترجمه ترگمان]یک معرفی غیر رسمی انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She finished the meal with unceremonious haste.
[ترجمه گوگل]او غذا را با عجله ای غیر رسمی تمام کرد
[ترجمه ترگمان]با عجله غذا را تمام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was an unceremonious directness, a searching, decided steadfastness in his gaze now.
[ترجمه گوگل]اکنون در نگاهش یک صراحت بی تشریفات، یک استواری جست و جوگر و قاطع وجود داشت
[ترجمه ترگمان]حالا نوعی حالت تدافعی بدون تشریفات بود، حالتی searching و مصمم در نگاهش مشاهده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Met a rather unceremonious end at the bottom of a smoke stack.
[ترجمه گوگل]در انتهای یک پشته دود با یک پایان نسبتاً غیر رسمی روبرو شدم
[ترجمه ترگمان]در ته یک توده دود، یک پایان غیر رسمی پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her nipples, the color of watered wine, were erect with their unceremonious exposure to air.
[ترجمه گوگل]نوک سینه‌های او، به رنگ شراب آب‌دار، با قرار گرفتن در معرض هوا بدون تشریفات بلند شده بودند
[ترجمه ترگمان]نوک سینه هایش، رنگ شراب آبیاری، با تشریفات بدون تشریفات، در معرض هوا قرار گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The remains, placed in a light coffin, were lowered into the earth in a quite unceremonious fashion as if carrion were being hustled out of sight.
[ترجمه گوگل]بقایای آن را که در یک تابوت سبک قرار داده بودند، به شکلی کاملاً بی تشریفات به زمین فرود آوردند، گویی لاشه ها دور از دید قرار می گرفتند
[ترجمه ترگمان]بقایای جسد که در تابوت روشن گذاشته شده بودند به شکلی غیر رسمی به زمین فرود آمدند که گویی از دیدرس دور شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their work changed the way war was perceived, for it showed in uncompromising detail the horrors of death in war and the unceremonious expediencies of battlefield last rites.
[ترجمه گوگل]کار آنها نحوه درک جنگ را تغییر داد، زیرا با جزئیات غیرقابل سازش وحشت مرگ در جنگ و مصلحت های بی تشریفات آخرین آیین های میدان نبرد را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]کار آن ها شیوه جنگ را تغییر داد، زیرا به تفصیل واقعه مرگ و وحشت مرگ در جنگ و آداب و رسوم صحنه نبرد را به تفصیل شرح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once the money's inserted, the crabs drop down to the drawer with an unceremonious plop — something that doesn't happen to, say, bananas in other vending machines (see the video).
[ترجمه گوگل]هنگامی که پول وارد می شود، خرچنگ ها با صدایی بی تشریفات به کشو می افتند - چیزی که مثلاً برای موز در ماشین های فروش دیگر اتفاق نمی افتد (ویدیو را ببینید)
[ترجمه ترگمان]هنگامی که این پول وارد شد، خرچنگ های کوچک با یک آهنگ غیر معمول به سمت کشویی سرازیر می شوند - چیزی که اتفاق نمی افتد، مثلا موز در دستگاه های پخش فروش دیگر (به تصویر مراجعه کنید)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی نزاکت (صفت)
boorish, tactless, indelicate, indecorous, unceremonious, discourteous

بی تعارف (صفت)
unceremonious, uncomplimentary

بی تشریفات (صفت)
unceremonious

انگلیسی به انگلیسی

• without ceremony; informal; discourteous; abrupt
an unceremonious action is one that takes place suddenly and unexpectedly, and is often considered to be unfair or rude.
you can use unceremonious to describe actions or people that are pleasant in a simple and informal way, without making a fuss.

پیشنهاد کاربران

بدون تشریفات , ساده، بی تکلف
با بی ادبی و بدون تشریفات لازم
Without fue gormalities
His career after two decades ended up in
unceremonious fadhion; the record industry dumped him

بپرس