unbolted

/ʌnˈboʊltɪd//ʌnˈbəʊltɪd/

(چفت در) باز، گشوده، (آرد) سرند نشده، سبوس دار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: not fastened or secured; unlocked.
صفت ( adjective )
• : تعریف: not sifted, as flour.

جمله های نمونه

1. He unbolted the shackles on Billy's hands.
[ترجمه گوگل]غل دستان بیلی را باز کرد
[ترجمه ترگمان]با باز کردن زنجیر دست های بیلی را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He unbolts the school gate every morning.
[ترجمه گوگل]او هر روز صبح درب مدرسه را باز می کند
[ترجمه ترگمان]او هر روز صبح از دروازه مدرسه بیرون می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Paramedics unbolted the toilet seat, and while wheeling a "frightened and humiliated" Dougherty out of the store, he passed out.
[ترجمه گوگل]امدادگران پیچ و مهره صندلی توالت را باز کردند و در حالی که دوگرتی "ترسیده و تحقیر شده" را از فروشگاه بیرون می آورد، او از حال رفت
[ترجمه ترگمان]دکترهای اورژانس یکی از صندلی های توالت را باز کردند و در حالی که \"frightened\" و \"تحقیر\" Dougherty را حمل می کردند از فروشگاه بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The door unbolted, whacked back against the wall.
[ترجمه گوگل]در باز شد و به دیوار کوبیده شد
[ترجمه ترگمان]قفل در باز شد و به دیوار ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Springing up, she smoothed back her tousled hair and hurriedly unbolted the door to Bethany smiling at her.
[ترجمه گوگل]با بالا آمدن، موهای ژولیده اش را صاف کرد و با عجله در بتانی را باز کرد و به او لبخند زد
[ترجمه ترگمان]بیرون آمد و موهای ژولیده خود را صاف کرد و با عجله در را باز کرد تا بتانی به او لبخند بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Feeling it was now safe to venture out, Ellen Mae unbolted the door, peered out, and started to cry. She could look straight up into the sky.
[ترجمه گوگل]الن مای که احساس می‌کرد اکنون خطری ندارد، در را باز کرد، به بیرون نگاه کرد و شروع به گریه کرد او می توانست مستقیم به آسمان نگاه کند
[ترجمه ترگمان]الن می در را باز کرد و با دقت در را باز کرد و شروع به گریه کرد می توانست مستقیم به آسمان نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Feeling it was now safe to venture out, Ellen Mae unbolted the door, peered out and started to cry.
[ترجمه گوگل]الن مای که احساس می‌کرد اکنون خطری برای بیرون رفتن ندارد، در را باز کرد، به بیرون نگاه کرد و شروع به گریه کرد
[ترجمه ترگمان]الن می در را باز کرد و با دقت در را باز کرد و شروع به گریه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The man is good, honest folk, they are lost, the doors are unbolted at night., every floor door open, convenient for travelers to and fro.
[ترجمه گوگل]مرد خوب است، مردم صادق، آنها گم شده اند، درها در شب باز می شوند، درهای هر طبقه باز است، برای مسافران این و آن طرف راحت است
[ترجمه ترگمان]این مرد خوب و شریف است، آن ها گم شده اند، درها در شب باز هستند در هر طبقه، در هر طبقه، برای مسافران راحت و آماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Toyota Motor Corp. spokesman Bill Kwong says in an email that Toyota is also designing vehicles with 'front crush boxes, ' which are designed so they can be unbolted after a collision and replaced.
[ترجمه گوگل]بیل کوانگ، سخنگوی شرکت تویوتا موتور، در ایمیلی می‌گوید که تویوتا در حال طراحی خودروهایی با جعبه‌های خرد جلویی است که به گونه‌ای طراحی شده‌اند که می‌توان آنها را پس از تصادف باز کرد و جایگزین کرد
[ترجمه ترگمان]\"بیل Kwong\"، سخنگوی شرکت تویوتا موتور تویوتا، در ایمیلی می گوید که تویوتا همچنین وسایل نقلیه با boxes را طراحی می کند، که به گونه ای طراحی شده اند که پس از برخورد باز و جایگزین شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you really plan to push away my heart left unlocked or unbolted, whether you have already had enough courage.
[ترجمه گوگل]اگر واقعاً قصد دارید قلب من را که قفل نشده یا بدون پیچ و تاب باقی مانده را کنار بزنید، خواه قبلاً شجاعت کافی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]اگر واقعا می خواهید قلب مرا باز کنید، باز قفل باز کنید، باز هم باز کنید، چه شجاعت کافی داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not bolted; unlocked, open; not fastened (with bolts etc.); not sifted (of grain etc.)

پیشنهاد کاربران

بپرس