• : تعریف: combined form of blemished. • مشابه: pristine
جمله های نمونه
1. Her political career thus far had remained unblemished.
[ترجمه گوگل]فعالیت سیاسی او تاکنون بینقص مانده بود [ترجمه ترگمان]شغل سیاسی او تا به حال دست نخورده باقی مانده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Be sure to select firm, unblemished fruit.
[ترجمه گوگل]حتما میوه سفت و بدون لک را انتخاب کنید [ترجمه ترگمان]دقت کنید که firm سالم و سالم را انتخاب کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. For six years his championship record was unblemished.
[ترجمه Sayid] برای شیش سال رکورد قهرمانیش دست نخورده باقی ماند
|
[ترجمه گوگل]به مدت شش سال رکورد قهرمانی او بی نقص بود [ترجمه ترگمان]مدت شش سال سابقه قهرمانی وی سالم بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. All the posts stood erect and unblemished in a dead straight line.
[ترجمه گوگل]همه تیرها به صورت ایستاده و بدون عیب در یک خط مستقیم ایستاده بودند [ترجمه ترگمان]همه زندانیان راست ایستاده بودند و در یک خط صاف و راست ایستاده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Only if you guard the unblemished original can you regenerate a clean copy.
[ترجمه گوگل]تنها در صورتی که از نسخه اصلی بدون ایراد محافظت کنید، می توانید یک کپی تمیز را دوباره تولید کنید [ترجمه ترگمان]فقط اگر از اصل پاک محافظت کنید، می توانید نسخه ای از آن را باز کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Thick dark hair, large eyes, pale unblemished skin, sculpted planes of the face, straight noses, strong mouths.
[ترجمه گوگل]موهای تیره ضخیم، چشمان درشت، پوست بدون لک رنگ پریده، صفحات صورت حجاری شده، بینی های صاف، دهان های قوی [ترجمه ترگمان]موهای تیره، چشم های درشت، چشم های درشت، پوست رنگ پریده، هواپیماهای بدون بینی، بینی صاف و دهان های بسته [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Lord Edwards is retiring after an unblemished career that has lasted thirty years.
[ترجمه گوگل]لرد ادواردز پس از یک حرفه بی نقص که سی سال به طول انجامید، بازنشسته می شود [ترجمه ترگمان]لرد ادواردز پس از شغلی سالم که سی سال به طول انجامیده، بازنشسته شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He has established an unblemished reputation for accuracy.
[ترجمه گوگل]او شهرت بینظیری برای دقت ایجاد کرده است [ترجمه ترگمان]او شهرتی بی نقص برای دقت ایجاد کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She is a woman with an unblemished reputation of fairness and competence.
[ترجمه گوگل]او زنی است با شهرت بیعیب انصاف و شایستگی [ترجمه ترگمان]او زنی است با شهرتی بی نقص از انصاف و شایستگی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A combination of homely suburbs and hot sunshine; unblemished beaches and boundless bush; manicured parks and tropical shrubbery.
[ترجمه گوگل]ترکیبی از حومه خانه و آفتاب داغ؛ سواحل بی عیب و بوته بی کران؛ پارک های آراسته و درختچه های استوایی [ترجمه ترگمان]ترکیبی از حومه زشت و آفتاب داغ، سواحل دست نخورده و بوته زار بی حد؛ پارک های خانگی و بوته زار استوایی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He had an unblemished reputation.
[ترجمه گوگل]او شهرت بی نقصی داشت [ترجمه ترگمان] اون یه آدم بی عیب و نقص بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A few tips: Buy firm, unblemished potatoes.
[ترجمه گوگل]چند نکته: سیب زمینی سفت و بدون لک بخرید [ترجمه ترگمان]چند نکته: یک شرکت با سیب زمینی سالم خریداری کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Mrs Falconer had an unblemished record of 27 years service with the company.
[ترجمه گوگل]خانم فالکونر سابقه بی نقصی از 27 سال خدمت در شرکت داشت [ترجمه ترگمان]خانم Falconer دارای سابقه ای بی عیب و نقص از ۲۷ سال خدمت با شرکت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He has an unblemished employment record.
[ترجمه گوگل]او سابقه اشتغال بی نقصی دارد [ترجمه ترگمان]او دارای سابقه کاری بی عیب و نقص است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• not blemished, flawless, perfect
پیشنهاد کاربران
This word refers to someone who has not engaged in sexual activity or has maintained their virginity. It conveys the idea of being pure and without any marks or signs of sexual experience. کسی که فعالیت جنسی نداشته یا بکارت خود را حفظ کرده است. این ایده خالص بودن و بدون هیچ علامت یا نشانه ای از تجربه جنسی را منتقل می کند. ... [مشاهده متن کامل]
مثال؛ “She’s still unblemished, never been with anyone. ” In a conversation about relationships, a person might ask, “Are you looking for someone unblemished or someone with more experience?” A friend might playfully comment, “You’re the only unblemished one in our group!”
۱. بی خدشه. بی عیب و نقص. پاک ۲. بدون لک. بدون لکه. صاف ۳. سالم. اسیب ندیده ۴. دست نخورده
چند تا مثال باحال: Unblemished performance عملکرد بی عیب و نقص Unblemished image تصویر بی عیب و نقص Unblemished track record سابقه ی بی عیب و نقص
بی عیب ونقص she managed to maintain an unblemished reputation throughout her career . او توانست در طول حرفه اش شهرت بی عیب و نقصی را حفظ کند.
بدون عیب، عالی، کامل
دست نخورده . مترادف با unspoiled
untainted
1. بی خطو خال، بدون لکه 2. بدون خدشه، مثل Unblemished reputation