unbind

/ˌʌnˈbaɪnd//ˌʌnˈbaɪnd/

معنی: شل کردن، از بند رها کردن
معانی دیگر: (هر چیز بسته یا گره خورده را) باز کردن، گشودن، واگسستن، رها کردن، آزاد کردن، رهایی بخشیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unbinds, unbinding, unbound
(1) تعریف: to remove the binding or bonds from; unwrap, loosen, or unfasten.
متضاد: bind
مشابه: release

(2) تعریف: to make free, as from confinement or constraint.
متضاد: bind
مشابه: loose

جمله های نمونه

1. to unbind the ropes around a prisoner's arms and legs
طناب های دور دست و پای زندانی را باز کردن

2. She unbound her hair and let it flow loose in the wind.
[ترجمه گوگل]موهایش را باز کرد و گذاشت که در باد گشاد شوند
[ترجمه ترگمان]موهایش را باز کرد و رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They unbound all the political prisoners after liberation.
[ترجمه گوگل]آنها پس از آزادی همه زندانیان سیاسی را باز کردند
[ترجمه ترگمان]پس از رهایی از آزادی، همه زندانیان سیاسی را باز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He unbound the rope.
[ترجمه گوگل]طناب را باز کرد
[ترجمه ترگمان]طناب را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many cultures still have fairly strict rules about women displaying unbound hair.
[ترجمه گوگل]بسیاری از فرهنگ ها هنوز قوانین نسبتاً سختگیرانه ای در مورد زنانی که موهای بدون بند را به نمایش می گذارند دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از فرهنگ ها هنوز قوانین سختگیرانه ای در مورد زنانی که موهای unbound دارند، دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And the marriage comes tumbling down as Roth, like a Roth hero, demands to become unbound from marital ties.
[ترجمه گوگل]و ازدواج از هم می پاشد زیرا راث، مانند یک قهرمان راث، می خواهد که از روابط زناشویی جدا شود
[ترجمه ترگمان]و این ازدواج به شکل روت در آمد، مثل یک قهرمان راث، می خواهد از روابط زناشویی باز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Similarly, patients with low serum albumen due to any cause will have a higher unbound drug fraction.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، بیمارانی که به هر علتی آلبومین سرم پایینی دارند، کسر دارویی غیر متصل بالاتری خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، بیمارانی با serum سرم پایین به علت هر دلیلی، بخش دارویی unbound بالاتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even if I do get out into the outer cellar unbound, what can I do?
[ترجمه گوگل]حتی اگر بدون محدودیت وارد سرداب بیرونی شوم، چه کاری می توانم انجام دهم؟
[ترجمه ترگمان]حتی اگر در سرداب بیرون باز کنم، چه کار می توانم بکنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Elderly patients have decreased protein binding of AEDs resulting in a higher unbound fraction.
[ترجمه گوگل]بیماران مسن اتصال پروتئین AEDها را کاهش داده اند که منجر به کسر غیر متصل بالاتری می شود
[ترجمه ترگمان]افراد مسن پیوند پروتئین AEDs را با کسر امتیاز بالاتر کاهش داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Plasma consists of positive ions and unbound electrons.
[ترجمه گوگل]پلاسما از یون های مثبت و الکترون های غیر متصل تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]پلاسما شامل یون های مثبت و الکترون های غیر مقید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It cascaded unbound below her waist.
[ترجمه گوگل]زیر کمرش بی بند و بار بود
[ترجمه ترگمان]دستش از کمر او پایین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Complexes and unbound probe were detected by autoradiography of dried gels.
[ترجمه گوگل]کمپلکس‌ها و پروب غیر متصل با اتورادیوگرافی ژل‌های خشک شده شناسایی شدند
[ترجمه ترگمان]Complexes و probe غیر مقید توسط autoradiography ژل خشک شده شناسایی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Additionally, you cannot unbind properties using these techniques.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، با استفاده از این تکنیک‌ها نمی‌توانید ویژگی‌ها را جدا کنید
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، شما نمی توانید از این تکنیک ها استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Please unbind the solution file from source control before attempting this operation.
[ترجمه گوگل]لطفاً قبل از انجام این عملیات، فایل راه حل را از کنترل منبع جدا کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا قبل از انجام این عملیات، فایل راه حل را از کنترل منبع باز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شل کردن (فعل)
slack, unbrace, unscrew, loosen, relax, jellify, unbend, unbind, unhitch, unhook, unloose, unstring

از بند رها کردن (فعل)
unbind, unbridle

انگلیسی به انگلیسی

• release from restraint, unfasten, untie
if you unbind someone or something, you untie a piece of string, rope, or cloth, which has been tied round them; a literary word.

پیشنهاد کاربران

بپرس