unbeliever

/ˌʌnbɪˈliːvər//ˌʌnbɪˈliːvə/

معنی: کافر، دیر باور، بی ایمان
معانی دیگر: لامذهب، بی دین، unbelievin کافر، غیر مومن، بی اعتقاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who does not believe; skeptic; doubter.
مترادف: doubter, skeptic
متضاد: believer
مشابه: heretic, naysayer, renegade, tergiversator

(2) تعریف: a person who does not accept any, or a particular, religious belief.
مترادف: dissenter, infidel, skeptic
متضاد: believer
مشابه: agnostic, apostate, atheist, freethinker, gentile, heathen, heretic, nonconformist, pagan, recanter, renegade, tergiversator

جمله های نمونه

1. Most church schools are open to unbelievers.
[ترجمه گوگل]بیشتر مدارس کلیسا به روی کافران باز است
[ترجمه ترگمان]اکثر مدارس کلیسا در معرض unbelievers قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She could make even the unbelievers know that she had drunk from the Spiritual fountains of water.
[ترجمه گوگل]او می توانست حتی کافران را نیز بفهماند که از چشمه های روحانی آب نوشیده است
[ترجمه ترگمان]حتی بی تز هم می دانست که از چشمه آب مقدس مست کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Unbelievers both, Calm and complete, determinately fixed Today, tomorrow and for ever, pray?
[ترجمه گوگل]کافران هر دو، آرام و کامل، قاطعانه ثابت شده اند امروز، فردا و برای همیشه، دعا می کنند؟
[ترجمه ترگمان]هر دو، آرام و کامل، امروز، فردا، و برای همیشه، دعا کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Unlike Wesley, it engages with the unbeliever on common ground.
[ترجمه گوگل]برخلاف وسلی، با کافر در زمینه مشترک درگیر می شود
[ترجمه ترگمان]برعکس \"وزلی\"، با the که روی زمین مشترکه، درگیر میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Among all the saints sat an unbeliever.
[ترجمه گوگل]در میان تمام مقدسین یک کافر نشسته بود
[ترجمه ترگمان]در میان همه مقدسات و همه مقدسات و همه کس unbeliever بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Christian has greatly the advantage of the unbeliever, having everything to gain and nothing to lose. Lord Byron
[ترجمه گوگل]مسیحی از مزیت کافر بسیار برخوردار است، زیرا همه چیز برای به دست آوردن دارد و چیزی برای از دست دادن ندارد لرد بایرون
[ترجمه ترگمان]این مرد مسیحی تا حد زیادی برتری of را به خود جلب کرده است، و همه چیز را به دست می آورد و چیزی برای از دست دادن ندارد لرد بایرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Such a model attempts to encourage the unbeliever to excuse the believer from the task of justifying theism.
[ترجمه گوگل]چنین مدلی تلاش می کند کافر را تشویق کند تا مؤمن را از وظیفه توجیه خداباوری معاف کند
[ترجمه ترگمان]چنین مدلی تلاش می کند که فرد بی ایمان را تشویق کند که ایمان مومن را از وظیفه توجیه خداباوری توجیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Paul was saying that certain relationships between an unbeliever and a believer will prove incompatible.
[ترجمه گوگل]پولس می گفت که برخی از روابط بین یک کافر و یک مؤمن ناسازگار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]پل می گفت که روابط میان یک آدم باور نکردنی و یک معتقد متناقض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If you are joined to an unbeliever, you have a fundamental spiritual conflict of interests.
[ترجمه گوگل]اگر به یک کافر ملحق شوید، تضاد منافع معنوی اساسی دارید
[ترجمه ترگمان]اگر شما به فرد بی اعتقاد پیوسته باشید، یک تعارض معنوی اساسی در علایق خود دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He used to be an unbeliever himself.
[ترجمه گوگل]او خودش کافر بود
[ترجمه ترگمان]اون خودش هم آدم unbeliever بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was as if a professed unbeliever in ghosts should be frightened by a ghost story.
[ترجمه گوگل]گویی فردی که ادعا می کرد به ارواح بی ایمان است باید از داستان ارواح بترسد
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که به ارواح اعتقاد داشته باشند که به ارواح اعتقاد داشته باشند از یک داستان شبح وحشت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is in vain an unbeliever to take up the outward show of another man's profession.
[ترجمه گوگل]بیهوده است که یک کافر به نمایش ظاهری حرفه مرد دیگری بپردازد
[ترجمه ترگمان]کسی که اعتقاد دارد شغل یک مرد دیگر را بپذیرد، بی هوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was none the less a moment of grave concern to unbelievers of any reliable militancy.
[ترجمه گوگل]با این حال، این لحظه نگرانی شدید برای بی ایمانان هر ستیزه جوی قابل اعتمادی بود
[ترجمه ترگمان]در کم تر از یک لحظه نگرانی شدید نسبت به بی unbelievers ستیزه جویان قابل اعتماد نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Although the better judgment of the believer may suggest the impropriety of a union for life with an unbeliever, yet, in nine cases out of ten, inclination triumphs.
[ترجمه گوگل]اگرچه قضاوت بهتر مؤمن ممکن است حاکی از نادرست بودن یک زندگی مشترک با کافر باشد، اما در نه مورد از هر ده مورد، تمایل پیروز می شود
[ترجمه ترگمان]اگر چه قضاوت بهتر افراد مومن ممکن است پیشنهاد ازدواج با یک فرد بی ایمان را پیشنهاد کند، با این حال، در نه مورد از ده، تمایل به پیروز شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کافر (اسم)
infidel, unbeliever, pagan, kafir, kaffir

دیر باور (اسم)
unbeliever

بی ایمان (صفت)
unfaithful, faithless, infidel, unbelieving, unbeliever

انگلیسی به انگلیسی

• one who does not believe, one who has no faith, skeptic
people are referred to as unbelievers when they do not believe in a particular religion.

پیشنهاد کاربران

بی باور
بی اعتقاد
The one who always wandered away with an unbeliever
کسی که با بی عقلی همیشه بیراهه میرفت

بپرس