unbelievably

جمله های نمونه

1. It's so unbelievably good that there has to be something wrong.
[ترجمه گوگل]آنقدر باورنکردنی خوب است که باید مشکلی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]خیلی خوبه که باید یه چیزی اشتباه باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Our car was still going unbelievably well.
[ترجمه گوگل]ماشین ما هنوز به طرز باورنکردنی خوب پیش می رفت
[ترجمه ترگمان]ماشین ما هنوز خیلی خوب پیش می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was still an unbelievably stupid thing to do.
[ترجمه گوگل]هنوز هم یک کار احمقانه باورنکردنی بود
[ترجمه ترگمان]هنوز کار احمقانه ای برای انجام دادن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What you did was unbelievably stupid.
[ترجمه گوگل]کاری که کردی به طرز باورنکردنی احمقانه بود
[ترجمه ترگمان]کاری که کردی خیلی احمقانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Unbelievably, our Government are now planning to close this magnificent institution.
[ترجمه گوگل]باورنکردنی است که دولت ما اکنون در حال برنامه ریزی برای تعطیلی این موسسه باشکوه است
[ترجمه ترگمان]اکنون دولت ما در حال برنامه ریزی برای بستن این موسسه عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many of his clients are unbelievably nervous, usually because of a bad experience in the past.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مشتریان او به طور باورنکردنی عصبی هستند، معمولاً به دلیل یک تجربه بد در گذشته
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مشتریان او به طور باورنکردنی عصبی هستند، معمولا به خاطر یک تجربه بد در گذشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are unbelievably ignorant.
[ترجمه گوگل]آنها به طرز باورنکردنی نادان هستند
[ترجمه ترگمان]به طور باورنکردنی نادان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The band loan rate is unbelievably high.
[ترجمه گوگل]نرخ وام باند به طرز باورنکردنی بالاست
[ترجمه ترگمان]نرخ وام گروه به طور باورنکردنی زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her makeup so unbelievably dramatic, so abnormal, she looked mentally ill.
[ترجمه گوگل]آرایش او به قدری باورنکردنی دراماتیک، آنقدر غیرطبیعی که از نظر روانی بیمار به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]آرایش او چنان هیجان انگیز و غیر عادی بود که به نظر می رسید بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The nest egg grew and grew; improbably, unbelievably, it grew.
[ترجمه گوگل]تخم لانه رشد کرد و رشد کرد به طور غیرمحتمل، باورنکردنی، رشد کرد
[ترجمه ترگمان]تخم طلا رشد کرد و بزرگ شد؛ improbably، به طور باورنکردنی، بزرگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Since the publication of Miss Mitford's book, unbelievably, more than twenty-five years ago, some things have greatly changed.
[ترجمه گوگل]از زمان انتشار کتاب خانم میتفورد، به طور باورنکردنی، بیش از بیست و پنج سال پیش، برخی چیزها به شدت تغییر کرده است
[ترجمه ترگمان]از زمان انتشار کتاب دوشیزه Mitford، به طور باورنکردنی، بیش از بیست و پنج سال پیش، برخی چیزها به شدت تغییر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lainey was, unbelievably, pregnant again.
[ترجمه گوگل]لینی به طرز باورنکردنی دوباره باردار شد
[ترجمه ترگمان]دوباره حامله شد و دوباره حامله شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "That was unbelievably irresponsible," huffed one teacher.
[ترجمه گوگل]یکی از معلمان گفت: "این به طرز باورنکردنی غیرمسئولانه بود "
[ترجمه ترگمان]یک معلم با حیرت گفت: \" این واقعا غیر مسئولانه بود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Unbelievably it actually works.
[ترجمه گوگل]باور نکردنی است که در واقع کار می کند
[ترجمه ترگمان]این کار واقعا جواب می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The book's descriptions of the killings were unbelievably gory.
[ترجمه گوگل]توصیفات کتاب از قتل ها به طرز باورنکردنی تلخ بود
[ترجمه ترگمان]شرح کتاب کشتار به طرزی باور نکردنی خون آلود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a manner beyond belief, unimaginably, incredibly, remarkably
you use unbelievably to indicate that the event or situation you are describing is very surprising.
you also use unbelievably to emphasize that something is extremely good, large, or surprising.

پیشنهاد کاربران

۱. به طور باور نکردنی ۲. بطور شگفت آوری. بطور عجیبی ۳. با کمال تعجب. عجیب اینکه
مثال:
She felt unbelievably happy as she stepped on board the Titanic.
او بطور باورنکردنی احساس خوشحالی کرد وقتی که قدم زنان سوار {کشتی} تایتانیک شد.
That is unbelievably beautiful : به طور باور نکردی زیباست
به طرز باور نکردنی ای , خیلی
مثالDon't watch this movie . It's unbelievably bad .
این فیلم رو تماشا نکن به طرز باور نکردنی ای بده .
بی نهایت
ناباورانه
به طرز باورنکردنی ای
۱ ) به طور باور نکردنی، به طرز باور ناپذری، به طور غیر قابل باوری
۲ ) خیلی، شدیدا، به طور غیر متعارفی
باورکردنی نیست

بپرس