1. without her, life is unbearable
زندگی بدون او،تحمل ناپذیر است.
2. He's been unbearable since he won that prize.
[ترجمه گوگل]او از زمانی که آن جایزه را برده است غیرقابل تحمل است
[ترجمه ترگمان]از وقتی که اون جایزه رو برده، غیرقابل تحمله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The tension was becoming unbearable, and I wanted to scream.
[ترجمه گوگل]تنش غیر قابل تحمل می شد و من می خواستم فریاد بزنم
[ترجمه ترگمان]کشش داشت غیرقابل تحمل می شد و من می خواستم جیغ بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I hated the limelight and found it unbearable.
[ترجمه گوگل]من از روشنایی متنفر بودم و آن را غیرقابل تحمل می دیدم
[ترجمه ترگمان]از مرکز نور نفرت داشتم و آن را غیرقابل تحمل یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. War has made life almost unbearable for the civilians remaining in the capital.
[ترجمه گوگل]جنگ زندگی را برای غیرنظامیان باقی مانده در پایتخت تقریبا غیرقابل تحمل کرده است
[ترجمه ترگمان]جنگ زندگی را برای غیر نظامیان باقی مانده در پایتخت غیرقابل تحمل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. All I remember of childbirth was the unbearable pain and the relief when it was all over.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که از زایمان به یاد دارم درد غیر قابل تحمل و آرامشی بود که بعد از تمام شدن همه چیز به وجود آمد
[ترجمه ترگمان]وقتی همه چیز تمام شد، تنها چیزی که به یاد دارم، درد غیرقابل تحمل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. His arrogance made him absolutely unbearable!
[ترجمه گوگل]تکبر او او را کاملا غیر قابل تحمل کرد!
[ترجمه ترگمان]غرورش او را به کلی غیرقابل تحمل کرده بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The cost of living is becoming unbearable for retired people in our part of the world .
[ترجمه گوگل]هزینه زندگی برای افراد بازنشسته در منطقه ما در حال تبدیل شدن به غیرقابل تحمل است
[ترجمه ترگمان]هزینه زندگی برای افراد بازنشسته در بخش ما غیرقابل تحمل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The film contains moments of almost unbearable poignancy.
[ترجمه گوگل]فیلم حاوی لحظات تلخی تقریبا غیرقابل تحمل است
[ترجمه ترگمان]این فیلم حاوی لحظات of تقریبا غیرقابل تحملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The throbbing pain in his leg was becoming unbearable.
[ترجمه گوگل]درد تپنده در پایش غیر قابل تحمل می شد
[ترجمه ترگمان]درد شدید پایش غیرقابل تحمل می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He was making life unbearable for his parents.
[ترجمه گوگل]او زندگی را برای پدر و مادرش غیرقابل تحمل می کرد
[ترجمه ترگمان]برای والدینش زندگی غیرقابل تحمل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The pain was almost unbearable .
13. No one had warned us about the unbearable heat.
[ترجمه گوگل]هیچکس در مورد گرمای طاقت فرسا به ما هشدار نداده بود
[ترجمه ترگمان]هیچ کس درباره گرما غیرقابل تحمل به ما هشدار نداده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I was in terrible, unbearable pain.
[ترجمه گوگل]دردی وحشتناک و غیرقابل تحمل داشتم
[ترجمه ترگمان]درد غیرقابل تحملی داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The heat was becoming unbearable.