unbalance

/ənˈbæləns//ʌnˈbæləns/

معنی: عدم توازن، اختلال مشاعر، غیر متعادل کردن، اختلال مشاعر پیدا کردن، تعادل بر هم زدن
معانی دیگر: نامتعادل کردن، ناهمسنگ کردن، نامتوازن کردن، (به ویژه مغز و فکر) مختل کردن، خراب کردن، آشفته کردن، تعادل چیزی را بر هم زدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unbalances, unbalancing, unbalanced
(1) تعریف: to upset the balance or equilibrium of.
مترادف: teeter, tip, unsteady
متضاد: balance
مشابه: capsize, confuse, derange, disorient, dizzy, flip, overthrow, overturn, topple, trip, tumble, upend, upset

(2) تعریف: to disturb the functioning of; disorder or derange (the mind).
اسم ( noun )
• : تعریف: an unbalanced condition; imbalance.
مترادف: imbalance
مشابه: asymmetry, disorder

جمله های نمونه

1. Having children can often unbalance even the closest of relationships.
[ترجمه گوگل]بچه دار شدن اغلب می تواند حتی نزدیک ترین روابط را نیز برهم بزند
[ترجمه ترگمان]داشتن فرزند می تواند حتی در نزدیک ترین روابط نا متوازن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His anxieties threatened to unbalance his mind.
[ترجمه گوگل]نگرانی های او تهدید می کرد که ذهنش را متعادل کند
[ترجمه ترگمان]نگرانی های او تهدید می کرد که به ذهنش خطور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The result was to further unbalance the monetary-fiscal policy mix and to push up the pound.
[ترجمه گوگل]نتیجه، عدم تعادل بیشتر ترکیب سیاست پولی و مالی و بالا بردن پوند بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه آن عدم تعادل بین ترکیب سیاست های مالی - مالی و فشار آوردن پوند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Perhaps these effects unbalance the body's normal control mechanisms, and make food and chemical sensitivities more likely.
[ترجمه گوگل]شاید این اثرات مکانیسم‌های کنترل طبیعی بدن را نامتعادل کند و حساسیت‌های غذایی و شیمیایی را بیشتر کند
[ترجمه ترگمان]شاید این اثرات عدم تعادل مکانیسم های کنترل نرمال بدن و ایجاد حساسیت و حساسیت های شیمیایی بیشتر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In such a climate of unbalance, of moral uncertainty there is bound to come a period of esthetic drought.
[ترجمه گوگل]در چنین فضای عدم تعادل، عدم اطمینان اخلاقی، دوره ای از خشکسالی زیبایی شناختی فرا خواهد رسید
[ترجمه ترگمان]در چنین شرایط عدم تعادل اخلاقی، عدم اطمینان اخلاقی ناشی از یک دوره خشکسالی زیبایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the example horizontal stress unbalance has been simulated by setting, half way between and.
[ترجمه گوگل]در مثال، عدم تعادل تنش افقی با تنظیم، نیمه راه بین و شبیه سازی شده است
[ترجمه ترگمان]در مثال، عدم تعادل تنش افقی با تنظیم، نصف راه بین و نیز شبیه سازی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Then, the influence of amplitude and phase unbalance of quadrature double channels in radar on MTI performance is analyzed. Finally, a better resolution method is proposed.
[ترجمه گوگل]سپس، تأثیر دامنه و عدم تعادل فاز کانال‌های دوتایی مربعی در رادار بر عملکرد MTI تحلیل می‌شود در نهایت، یک روش تفکیک بهتر پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]سپس تاثیر دامنه و عدم تعادل فاز دو کانال در رادار بر روی عملکرد MTI مورد بررسی قرار گرفته است در نهایت، یک روش حل پذیری بهتر ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unbalance is a common fault of rotor. The automatic balance technology can balance the rotors online without trying weight, so it has a wide application prospect.
[ترجمه گوگل]عدم تعادل یک خطای رایج روتور است فناوری تعادل خودکار می تواند روتورها را به صورت آنلاین و بدون امتحان وزن متعادل کند، بنابراین چشم انداز کاربردی گسترده ای دارد
[ترجمه ترگمان]unbalance یک عیب رایج در روتور است تکنولوژی تعادل خودکار می تواند روتور را بدون در نظر گرفتن وزن متعادل کند، بنابراین یک چشم انداز کاربرد وسیع دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The effect of unbalance weight of the crankshaft-flywheel on the engine's operation was studied from the view of shaking and wearing by means of tracing test.
[ترجمه گوگل]تأثیر وزن نامتعادل میل لنگ-فلایویل بر عملکرد موتور از نظر لرزش و سایش با استفاده از تست ردیابی بررسی شد
[ترجمه ترگمان]اثر عدم تعادل وزن میل لنگ - چرخ روی عملکرد موتور از نظر لرزش و پوشیدن با استفاده از تست ردیابی مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And then, transfer them into equivalent amount of unbalance by the balancing method of six cylinders crankshaft to six ridding planes.
[ترجمه گوگل]و سپس آنها را با استفاده از روش متعادل کننده میل لنگ شش سیلندر به شش هواپیمای سواری به مقدار معادل نامتعادلی منتقل کنید
[ترجمه ترگمان]و سپس آن ها را به مقدار مساوی از تعادل بین روش تعادل شش سیلندر و میل لنگ تا شش صفحه تخلیه منتقل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The least preponderance in either pan will unbalance the scale.
[ترجمه گوگل]کمترین برتری در هر یک از تابه ها باعث عدم تعادل در مقیاس می شود
[ترجمه ترگمان]کم ترین برتری در هر یک از این رشته ها عدم توازن در مقیاس خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The dynamic unbalance of blower shaft can be eliminated to adopt double surface dynamic balance method.
[ترجمه گوگل]عدم تعادل دینامیکی شفت دمنده را می توان برای اتخاذ روش تعادل دینامیکی سطح دوگانه حذف کرد
[ترجمه ترگمان]عدم تعادل دینامیکی شفت دمنده را می توان حذف کرد تا روش تعادل دینامیکی را دو برابر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Now, arrived again to unbalance one extremely when tilting.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، دوباره به عدم تعادل یکی در هنگام کج شدن
[ترجمه ترگمان]اکنون بار دیگر بار دیگر به unbalance رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To analyse the influence of grinding wheel unbalance on surface topography of workpiece in centreless grinding, this paper established a mathematical model of system vibration.
[ترجمه گوگل]برای تجزیه و تحلیل تأثیر عدم تعادل چرخ سنگ زنی بر توپوگرافی سطح قطعه کار در سنگ زنی بدون مرکز، این مقاله یک مدل ریاضی از ارتعاش سیستم ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]برای تجزیه و تحلیل تاثیر چرخ خرد شده بر روی توپوگرافی سطح قطعه کار بر روی قطعه کار سازی centreless، این مقاله یک مدل ریاضی از ارتعاش سیستم ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Unbalance is a common fault of rotors. The automatic balance technology can balance the rotors online without trying weight, so it has a wide application prospect.
[ترجمه گوگل]عدم تعادل یک خطای رایج روتورها است فناوری تعادل خودکار می تواند روتورها را به صورت آنلاین و بدون امتحان وزن متعادل کند، بنابراین چشم انداز کاربردی گسترده ای دارد
[ترجمه ترگمان]unbalance یک نقص مشترک از rotors است تکنولوژی تعادل خودکار می تواند روتور را بدون در نظر گرفتن وزن متعادل کند، بنابراین یک چشم انداز کاربرد وسیع دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عدم توازن (اسم)
unbalance, imbalance

اختلال مشاعر (اسم)
unbalance

غیر متعادل کردن (فعل)
depolarize, disequilibrate, unbalance

اختلال مشاعر پیدا کردن (فعل)
unbalance

تعادل بر هم زدن (فعل)
unbalance

تخصصی

[سینما] بی توازن - بی توازن
[برق و الکترونیک] عدم توازن، نامتعادل

انگلیسی به انگلیسی

• throw out of balance; aversely affect the functioning of something (or someone)
if something unbalances a system, it disturbs or upsets it so that it can no longer work properly.

پیشنهاد کاربران

بپرس