unavailing

/ˌənəˈveɪlɪŋ//ˌʌnəˈveɪlɪŋ/

بیهوده، بی فایده، به درد نخور، بی نتیجه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unavailingly (adv.)
• : تعریف: without effect; futile or unsuccessful.
مشابه: feeble, futile, hopeless, pointless, vain, void

- Their cries for help were unavailing.
[ترجمه گوگل] فریاد کمک آنها بی فایده بود
[ترجمه ترگمان] فریاد و فریاد آن ها بی فایده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Diplomatic efforts at peace-making have so far proved unavailing.
[ترجمه گوگل]تلاش های دیپلماتیک برای ایجاد صلح تاکنون بی نتیجه بوده است
[ترجمه ترگمان]تلاش های دیپلماتیک در برقراری صلح تاکنون بی نتیجه مانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He died after a brave but unavailing fight against a terminal illness.
[ترجمه گوگل]او پس از مبارزه ای شجاعانه اما بی فایده با یک بیماری لاعلاج درگذشت
[ترجمه ترگمان]او پس از یک دعوای دلیرانه و بی ثمر در مقابل یک بیماری لاعلاج مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Attempts to reach him by telephone were likewise unavailing.
[ترجمه گوگل]تلاش ها برای تماس تلفنی با او نیز بی نتیجه بود
[ترجمه ترگمان]تلاش برای رسیدن به او با تلفن نیز بی فایده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All our protests were unavailing.
[ترجمه گوگل]همه اعتراضات ما بی نتیجه بود
[ترجمه ترگمان]همه اعتراضات ما بی نتیجه ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Disconsolate, Soapy ceased his unavailing racket.
[ترجمه گوگل]ناامید، صابونی راکت بی فایده خود را متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]disconsolate، Soapy و racket بی فایده او را از دست نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hurstwood heard the details of the weary and unavailing search that evening.
[ترجمه گوگل]هرستوود جزئیات جستجوی خسته و بی فایده را در آن شب شنید
[ترجمه ترگمان]تا آن شب جزئیات آن جستجوی خسته و بی ثمر را شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their efforts were unavailing.
[ترجمه گوگل]تلاش آنها بی نتیجه بود
[ترجمه ترگمان]تلاش آن ها بی فایده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Efforts to reach the people named in the report proved unavailing.
[ترجمه گوگل]تلاش ها برای دستیابی به افرادی که در گزارش نام برده شده بودند بی نتیجه ماند
[ترجمه ترگمان]تلاش ها برای رسیدن به افرادی که در این گزارش نام برده شده اند، بی نتیجه مانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Purely national solutions to problems of corporate control are likely, therefore, to be unavailing.
[ترجمه گوگل]بنابراین، راه حل های صرفاً ملی برای مشکلات کنترل شرکتی احتمالاً بی فایده است
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، راه حل های کاملا ملی برای مشکلات کنترل شرکت احتمالا بی نتیجه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A law protecting the nesting birds was passed in 1621 which, to judge from its results, was unavailing.
[ترجمه گوگل]قانونی برای محافظت از پرندگان لانه ساز در سال 1621 تصویب شد که برای قضاوت از نتایج آن بی فایده بود
[ترجمه ترگمان]قانونی که از لانه پرندگان محافظت می کرد در سال ۱۶۲۱ تصویب شد و در نتیجه از نتایج آن تبرئه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And at least you will not have worn yourself out with unavailing efforts.
[ترجمه گوگل]و حداقل با تلاش بیهوده خود را فرسوده نخواهید کرد
[ترجمه ترگمان]اقلا شما خود را خسته نخواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Operation was performed 17 days later after invalid anticoagulant treatments and unavailing catheter fragmentation.
[ترجمه گوگل]عمل 17 روز بعد پس از درمان های ضد انعقاد نامعتبر و بدون استفاده از قطعه قطعه شدن کاتتر انجام شد
[ترجمه ترگمان]این عملیات ۱۷ روز بعد پس از خردایش مجدد anticoagulant و fragmentation های unavailing catheter انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not availing, vain, futile, useless, ineffectual
if an attempt to do something is unavailing, it does not succeed; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس