unattended

/ənəˈtendəd//ˌʌnəˈtendɪd/

معنی: بی مراقبت
معانی دیگر: بی همراه، فاقد مشایع یا ملازم، تنها، مورد بی توجهی یا بی اعتنایی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of attended.

جمله های نمونه

1. Please do not leave your luggage unattended.
[ترجمه گوگل]لطفا چمدان خود را بدون مراقبت رها نکنید
[ترجمه ترگمان]لطفا چمدان تان را بدون نظارت رها نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Never leave young children unattended near any pool or water tank.
[ترجمه mehdico] هرگز کودکان خردسال را بدون نظارت در نزدیکی استخرها و یا مخازن آب رها نکنید.
|
[ترجمه گوگل]هرگز کودکان خردسال را در نزدیکی استخر یا مخزن آب بدون مراقبت رها نکنید
[ترجمه ترگمان]هرگز کودکان خردسال را بدون نظارت بر هر استخر و یا مخزن آب رها نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was reprimanded for leaving the children unattended.
[ترجمه گوگل]او به خاطر اینکه بچه ها را بی سرپرست رها کرده بود مورد سرزنش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او به خاطر رها کردن بچه ها مورد تنبیه قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An unattended bag was spotted near the platform at Gatwick.
[ترجمه گوگل]یک کیسه بدون مراقبت در نزدیکی سکوی Gatwick مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]در نزدیکی سکوی ایستگاه Gatwick یک کیف unattended دیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Never leave children playing near water unattended.
[ترجمه گوگل]هرگز کودکانی را که در نزدیکی آب بازی می کنند بدون مراقبت رها نکنید
[ترجمه ترگمان]هرگز کودکان را رها نکنید که در نزدیکی آب زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Never leave your luggage unattended.
[ترجمه گوگل]هرگز چمدان خود را بدون مراقبت رها نکنید
[ترجمه ترگمان]هرگز چمدان تان را بدون نظارت رها نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She dashed through the door, leaving the bar unattended.
[ترجمه گوگل]او از در عبور کرد و بار را بدون مراقبت رها کرد
[ترجمه ترگمان]او با عجله از در بیرون رفت و بار را بدون متصدی بار ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Children should not be left unattended in the playground.
[ترجمه حسینعلی] کودکان نباید در زمین بازی بی مراقب رها باشند
|
[ترجمه گوگل]کودکان نباید در زمین بازی بدون مراقبت رها شوند
[ترجمه ترگمان]کودکان نباید در زمین بازی رها شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It can be devastating if left unattended, but modern white spot cures can clear it up without too much trouble.
[ترجمه گوگل]اگر بدون مراقبت رها شود می‌تواند ویرانگر باشد، اما درمان‌های مدرن لکه‌های سفید می‌توانند بدون دردسر زیاد آن را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]اگر رها شود می تواند مخرب باشد، اما درمان محلی جدید می تواند آن را بدون دردسر ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rubber Girl can burst if left unattended in sun.
[ترجمه گوگل]دختر لاستیکی اگر زیر نور آفتاب رها شود می تواند ترکیده شود
[ترجمه ترگمان]یک دختر در صورتی که به خورشید توجهی نداشته باشد می تواند منفجر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Whenever your computer is going to be left unattended for some time simply run Blaze.
[ترجمه گوگل]هر زمان که کامپیوتر شما قرار است برای مدتی بدون مراقبت رها شود، به سادگی Blaze را اجرا کنید
[ترجمه ترگمان]هر زمان که کامپیوتر شما به مدت زمانی بدون نظارت رها می شود، به سادگی Blaze را اجرا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If you leave your wallet unattended on the beach while frolicking in the waves, you are asking for trouble.
[ترجمه گوگل]اگر کیف پول خود را بدون مراقبت در ساحل رها کنید، در حالی که در امواج غوغا می کنید، به دنبال دردسر هستید
[ترجمه ترگمان]اگر کیف تان را بدون نظارت بر ساحل رها کنید در حالی که در امواج جست وخیز می کنید، شما درخواست دردسر می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The fire started Saturday afternoon, likely from an unattended campfire in the Pigeon Springs area.
[ترجمه گوگل]آتش سوزی بعدازظهر شنبه، احتمالاً از یک آتش سوزی بدون مراقبت در منطقه کبوتر اسپرینگز آغاز شد
[ترجمه ترگمان]آتش سوزی بعد از ظهر روز شنبه آغاز شد و به احتمال زیاد از آتش unattended در منطقه Pigeon Springs استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Kitchen Hazards Never leave a chip pan unattended; better still, replace it with a thermostatically-controlled deep fryer.
[ترجمه گوگل]خطرات آشپزخانه هرگز ظرف چیپس را بدون مراقبت رها نکنید بهتر است آن را با یک سرخ کن عمیق با کنترل ترموستاتیک جایگزین کنید
[ترجمه ترگمان]خطرات آشپزخانه هرگز یک ماهی تابه را بدون نظارت رها نمی کند؛ بهتر است آن را با یک fryer عمیق تحت کنترل thermostatically جایگزین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Saconi had left the car stereo and speakers unattended.
[ترجمه گوگل]ساکونی استریو و بلندگوها را بدون مراقبت رها کرده بود
[ترجمه ترگمان]Saconi دستگاه استریو و بلندگو را بدون نظارت رها کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی مراقبت (صفت)
unattended

انگلیسی به انگلیسی

• not attended; not accompanied; with no participants; not cared for
when people or things are unattended, they are not being watched or looked after.

پیشنهاد کاربران

بدون سرنشین
به امان خدا رها کردن
بی صاحب، رها شده، بدون مراقب
غفلت،
left unattended = به حال خود رها شدن
بی توجه
بدون سرنشین e. g. an unattended vehicle
نا ایمن، ناامن، در معرض خطر

بپرس