unattached

/ˌənəˈtæt͡ʃt//ˌʌnəˈtæt͡ʃt/

معنی: ازاد، اعزام نشده، ناوابسته، توفیق نشده، منتظردستور
معانی دیگر: باز، بسته نشده، گیر انداخته نشده، چفت یا زنجیر نشده، غیر متصل، مستقل، نا سر سپرده، نامزد نشده، ازدواج نکرده، مجرد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not attached or connected.
متضاد: attached
مشابه: free, independent, loose

(2) تعریف: not joined or committed to a person, group, or organization, esp. by engagement, marriage, or membership.
متضاد: affiliated, attached, betrothed, married
مشابه: single

جمله های نمونه

1. He was still unattached at the age of 3
[ترجمه گوگل]او در 3 سالگی هنوز بی‌تفاوت بود
[ترجمه ترگمان]او در سن سه سالگی آزاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I knew only two or three unattached men.
[ترجمه گوگل]من فقط دو یا سه مرد غیر وابسته را می شناختم
[ترجمه ترگمان]فقط دو سه نفر از افراد unattached را می شناختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. According to Jo, Mark was still unattached.
[ترجمه گوگل]به گفته جو، مارک هنوز دلبسته نبود
[ترجمه ترگمان]طبق گفته جو، مارک هنوز آزاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The centre is unattached to any hospital or clinic.
[ترجمه گوگل]این مرکز به هیچ بیمارستان یا درمانگاهی متصل نیست
[ترجمه ترگمان]این مرکز از هر بیمارستان یا بیمارستان معاف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Please enclose your signed cheque and payment slip unattached and unfolded.
[ترجمه گوگل]لطفا چک و فیش پرداخت امضا شده خود را بدون ضمیمه و باز ضمیمه کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا چک امضا شده خود را محصور کنید و از تازگی آزاد شده و آزاد شده باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Even fewer are unattached to vested interests in the debate.
[ترجمه گوگل]حتی تعداد کمتری نیز در این بحث به منافع اختصاصی وابسته نیستند
[ترجمه ترگمان]حتی کم تر از مقامات دولتی به منافع خود در این بحث تقسیم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Younger, unattached people were at a premium in Southland.
[ترجمه گوگل]افراد جوان‌تر و بی‌پیوسته در ساوث لند حق بیمه داشتند
[ترجمه ترگمان]افراد مجرد، مجرد، در حال صرف پول در جنوب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unattached filaments should be removed from the aquarium regularly with a net.
[ترجمه گوگل]رشته های غیر چسبیده باید به طور مرتب با توری از آکواریوم خارج شوند
[ترجمه ترگمان]رشته های unattached باید از آکواریوم به طور منظم با توری حذف شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many unattached skis went sliding off down the hill at incredible speed.
[ترجمه گوگل]بسیاری از اسکی‌های بدون اتصال با سرعتی باورنکردنی از تپه سر خوردند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از لوازم اسکی آزاد با سرعتی باور نکردنی از تپه پایین آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Are there any unattached straight men in this city?
[ترجمه گوگل]آیا در این شهر مردان مستقیم و غیر وابسته وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا در این شهر چند نفر از افراد مسلح در این شهر هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. No, I unattached, I'll be having my baby on my own.
[ترجمه گوگل]نه، من بدون وابستگی، بچه ام را خودم به دنیا می آورم
[ترجمه ترگمان]نه، من unattached، بچه هام رو خودم نگه می دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Later in anaphase, the unattached interloper microtubules actively slide past each other, elongating the entire spindle.
[ترجمه گوگل]بعداً در آنافاز، ریزلوله‌های درون‌لوپر غیر متصل به طور فعال از کنار یکدیگر می‌لغزند و کل دوک را دراز می‌کنند
[ترجمه ترگمان]بعدا در anaphase، the آزاد interloper به طور فعال از کنار هم عبور می کنند و تمام spindle را دراز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Would they be the first unattached players to appear at a World Cup?
[ترجمه گوگل]آیا آنها اولین بازیکنان بی‌تفاوتی هستند که در جام جهانی حاضر می‌شوند؟
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها اولین بازیکنان مجرد هستند که در جام جهانی ظاهر می شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The moral is: Unattached to wealth and power, happiness increases.
[ترجمه گوگل]امر اخلاقی این است: بدون دلبستگی به ثروت و قدرت، شادی افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]اصول اخلاقی عبارت است از: unattached به ثروت و قدرت، شادی افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازاد (صفت)
free, open, loose, self-administered, patent, exempt, immune, degage, unattached, footloose, unrestrained, gratis

اعزام نشده (صفت)
unattached

ناوابسته (صفت)
unbound, unattached

توفیق نشده (صفت)
unattached

منتظر دستور (صفت)
unattached

انگلیسی به انگلیسی

• not attached, not connected, unassociated, independent
an unattached person is not married and is not having a steady relationship.

پیشنهاد کاربران

بپرس