unarmed

/əˈnɑːrmd//ˌʌnˈɑːmd/

معنی: غیر مجهز
معانی دیگر: غیر مسلح، بی سلاح، بی ساز و برگ، (گیاه) بی خار، بی تیغ، بی اسلخه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: without weapons or other defenses.

- An unarmed man was shot by police.
[ترجمه گوگل] یک مرد غیرمسلح مورد شلیک پلیس قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] یه مرد غیرمسلح به پلیس شلیک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: without protective growths, such as thorns or claws.

جمله های نمونه

1. to satisfy any doubts, he went to them unarmed
برای برطرف کردن هر گونه شک و تردید،او بدون اسلحه نزد آنها رفت.

2. suddenly i wakened to the piont that i was alone and unarmed
ناگهان به این نکته واقف شدم که تنها و بی اسلحه هستم

3. Bombs rained down on the unarmed common people.
[ترجمه گوگل]بمب ها بر سر مردم عادی غیر مسلح بارید
[ترجمه ترگمان]بمب ها بر روی افراد غیر مسلح غیر مسلح فرود آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The soldiers concerned were unarmed at the time.
[ترجمه گوگل]سربازان مربوطه در آن زمان غیر مسلح بودند
[ترجمه ترگمان]سربازان در آن زمان بدون اسلحه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The army were accused of shooting down unarmed demonstrators.
[ترجمه گوگل]ارتش متهم به سرنگونی تظاهرکنندگان غیرمسلح بود
[ترجمه ترگمان]ارتش به تیراندازی به تظاهرکنندگان غیر مسلح متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The soldiers were trained in unarmed combat .
[ترجمه گوگل]سربازان در جنگ غیر مسلح آموزش دیده بودند
[ترجمه ترگمان]سربازان در نبرد غیر مسلح آموزش دیده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The army has been criticized for attacking the unarmed civilian population.
[ترجمه گوگل]ارتش به دلیل حمله به غیرنظامیان غیرمسلح مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]ارتش به خاطر حمله به مردم غیر مسلح غیر مسلح مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thirteen unarmed civilians died in that attack.
[ترجمه گوگل]در آن حمله سیزده غیرنظامی غیرمسلح جان باختند
[ترجمه ترگمان]سیزده غیر مسلح غیر مسلح در آن حمله کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He walked into the camp unarmed.
[ترجمه گوگل]او بدون سلاح وارد اردوگاه شد
[ترجمه ترگمان]او بدون اسلحه وارد اردوگاه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fifty police officers to arrest two unarmed men is surely a case of using a sledgehammer to crack a nut.
[ترجمه گوگل]پنجاه افسر پلیس برای دستگیری دو مرد غیر مسلح مطمئناً مورد استفاده از پتک برای شکستن مهره است
[ترجمه ترگمان]پنجاه نفر از افسران پلیس که دو مرد غیر مسلح را دستگیر می کنند قطعا یک مورد استفاده از پتک و خرد کردن یک مهره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There were reprisals against unarmed civilians.
[ترجمه گوگل]اقدامات تلافی جویانه علیه غیرنظامیان غیرمسلح صورت گرفت
[ترجمه ترگمان]اقدامات تلافی جویانه بر علیه شهروندان غیر مسلح صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He walked unarmed into the hills.
[ترجمه گوگل]او بدون سلاح وارد تپه ها شد
[ترجمه ترگمان]بدون اسلحه به طرف تپه ها رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The army massacred more than 150 unarmed civilians.
[ترجمه گوگل]ارتش بیش از 150 غیرنظامی غیرمسلح را قتل عام کرد
[ترجمه ترگمان]ارتش بیش از ۱۵۰ شهروند غیر مسلح را قتل عام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Troops opened fire on a group of unarmed demonstrators in the city centre.
[ترجمه گوگل]نیروهای نظامی به سوی گروهی از تظاهرکنندگان غیرمسلح در مرکز شهر تیراندازی کردند
[ترجمه ترگمان]نیروهای نظامی به روی گروهی از تظاهرکنندگان غیر مسلح در مرکز شهر آتش گشودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was later discovered that the hijacker was unarmed.
[ترجمه گوگل]بعداً مشخص شد که هواپیماربای غیر مسلح بوده است
[ترجمه ترگمان]بعدها کشف شد که the غیرمسلح بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر مجهز (صفت)
unarmed

انگلیسی به انگلیسی

• having no weapons or armor (e.g. of a person, or of an animal not having claws or sharp teeth); of a weapon of war in a safe or inactive condition (bomb, missile, etc.)
if you are unarmed, you are not carrying any weapons.

پیشنهاد کاربران

بپرس