unarm

/əˈnɑːrm//unarm/

معنی: خلع سلاح کردن
معانی دیگر: رجوع شود به: disarm، غیر مسلح کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unarms, unarming, unarmed
• : تعریف: to deprive of weapons; disarm.
مشابه: disarm

- The police officer unarmed the shooter.
[ترجمه گوگل] افسر پلیس تیرانداز را غیر مسلح کرد
[ترجمه ترگمان] مامور پلیس بدون اسلحه به تیرانداز شلیک کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Bombs rained down on the unarmed common people.
[ترجمه گوگل]بمب ها بر سر مردم عادی غیر مسلح بارید
[ترجمه ترگمان]بمب ها بر روی افراد غیر مسلح غیر مسلح فرود آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The soldiers concerned were unarmed at the time.
[ترجمه گوگل]سربازان مربوطه در آن زمان غیر مسلح بودند
[ترجمه ترگمان]سربازان در آن زمان بدون اسلحه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The army were accused of shooting down unarmed demonstrators.
[ترجمه گوگل]ارتش متهم به سرنگونی تظاهرکنندگان غیرمسلح بود
[ترجمه ترگمان]ارتش به تیراندازی به تظاهرکنندگان غیر مسلح متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The soldiers were trained in unarmed combat .
[ترجمه گوگل]سربازان در جنگ غیر مسلح آموزش دیده بودند
[ترجمه ترگمان]سربازان در نبرد غیر مسلح آموزش دیده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The army has been criticized for attacking the unarmed civilian population.
[ترجمه گوگل]ارتش به دلیل حمله به غیرنظامیان غیرمسلح مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]ارتش به خاطر حمله به مردم غیر مسلح غیر مسلح مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The soldiers were accused of bestial acts against unarmed civilians.
[ترجمه گوگل]این سربازان متهم به اقدامات حیوانی علیه غیرنظامیان غیرمسلح بودند
[ترجمه ترگمان]سربازان به اعمال bestial علیه غیر نظامیان غیر مسلح متهم شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He walked into the camp alone and unarmed.
[ترجمه گوگل]او تنها و بدون سلاح وارد اردوگاه شد
[ترجمه ترگمان]او تنها و بدون اسلحه وارد اردوگاه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thirteen unarmed civilians died in that attack.
[ترجمه گوگل]در آن حمله سیزده غیرنظامی غیرمسلح جان باختند
[ترجمه ترگمان]سیزده غیر مسلح غیر مسلح در آن حمله کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He walked into the camp unarmed.
[ترجمه گوگل]او بدون سلاح وارد اردوگاه شد
[ترجمه ترگمان]او بدون اسلحه وارد اردوگاه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fifty police officers to arrest two unarmed men is surely a case of using a sledgehammer to crack a nut.
[ترجمه گوگل]پنجاه افسر پلیس برای دستگیری دو مرد غیر مسلح مطمئناً مورد استفاده از پتک برای شکستن مهره است
[ترجمه ترگمان]پنجاه نفر از افسران پلیس که دو مرد غیر مسلح را دستگیر می کنند قطعا یک مورد استفاده از پتک و خرد کردن یک مهره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There were reprisals against unarmed civilians.
[ترجمه گوگل]اقدامات تلافی جویانه علیه غیرنظامیان غیرمسلح صورت گرفت
[ترجمه ترگمان]اقدامات تلافی جویانه بر علیه شهروندان غیر مسلح صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He walked unarmed into the hills.
[ترجمه گوگل]او بدون سلاح وارد تپه ها شد
[ترجمه ترگمان]بدون اسلحه به طرف تپه ها رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The army massacred more than 150 unarmed civilians.
[ترجمه گوگل]ارتش بیش از 150 غیرنظامی غیرمسلح را قتل عام کرد
[ترجمه ترگمان]ارتش بیش از ۱۵۰ شهروند غیر مسلح را قتل عام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Countless unarmed civilians fleeing to the borders were killed by helicopter gunships.
[ترجمه گوگل]تعداد بیشماری از غیرنظامیان غیرمسلح که به سوی مرزها می گریختند توسط هلیکوپترها کشته شدند
[ترجمه ترگمان]هزاران غیر مسلح غیر مسلح که به سوی مرزها فرار کرده اند، توسط بالگردهای توپدار کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They were unarmed of weapons.
[ترجمه گوگل]آنها فاقد سلاح بودند
[ترجمه ترگمان]اونا بدون اسلحه اسلحه بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خلع سلاح کردن (فعل)
disarm, unarm

انگلیسی به انگلیسی

• disarm, take away weapons

پیشنهاد کاربران

بپرس