unapt

/unapt//unapt/

معنی: کودن، کند، نا مناسب، غیر محتمل، دیر اموز، غیر متناسب
معانی دیگر: ناجور، نامتمایل

جمله های نمونه

1. Discover global quantity of total demand is unapt drop considerably.
[ترجمه گوگل]کشف مقدار جهانی تقاضای کل به طور قابل توجهی کاهش نمی یابد
[ترجمه ترگمان]کشف مقدار جهانی تقاضای کل به طور قابل توجهی افت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. With respect to present degree, I feel unapt still.
[ترجمه گوگل]با توجه به مدرک فعلی، هنوز احساس ناتوانی می کنم
[ترجمه ترگمان]با توجه به میزان کنونی، هنوز احساس غربت دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Of course, unapt reach the degree that allows a player to feel true ache.
[ترجمه گوگل]البته، ناتوانی به درجه ای می رسد که به بازیکن اجازه می دهد درد واقعی را احساس کند
[ترجمه ترگمان]البته، unapt به درجه ای می رسد که به بازیکن اجازه می دهد تا درد واقعی را احساس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But such word, it seems that unapt haste makes stop ability is.
[ترجمه گوگل]اما چنین واژه ای به نظر می رسد که عجله نابجا باعث توقف توانایی می شود
[ترجمه ترگمان]اما چنین واژه ای، به نظر می رسد که عجله غیر متناسب با آن است که توانایی متوقف کردنش را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It can result in high-quality printed character unapt to peel off, high production efficiency and no pollution.
[ترجمه گوگل]می تواند منجر به کاراکتر چاپی با کیفیت بالا و غیرقابل جدا شدن، راندمان تولید بالا و بدون آلودگی شود
[ترجمه ترگمان]این امر می تواند منجر به کیفیت بالا و کیفیت چاپ با کیفیت بالا، بازدهی بالا تولید و بدون آلودگی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The place is unapt for study.
[ترجمه گوگل]مکان برای مطالعه نامناسب است
[ترجمه ترگمان]این مکان برای مطالعه unapt است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As the player, although I am unapt right staff member shout abuse, but still suffering can appeal to.
[ترجمه گوگل]به عنوان بازیکن، اگر چه من ناعادلانه حق عضو کارکنان فریاد آزار، اما هنوز هم رنج می تواند به تجدید نظر
[ترجمه ترگمان]به عنوان بازیکن، هر چند که من عضو درست پرسنل حرفه ای هستم، اما هنوز هم از آن رنج می برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Insert condition to maintain the penis to show when you are fluctuant, usable hand pulls his hip to you, or vacate a leg to circle him, make it unapt slippery piece.
[ترجمه گوگل]شرایطی را وارد کنید تا آلت تناسلی را حفظ کنید تا نشان دهد که چه زمانی نوسان دارید، دست قابل استفاده لگن او را به سمت شما می‌کشد، یا پا را خالی کنید تا دور او حلقه بزنید، آن را به یک تکه لغزنده تبدیل کنید
[ترجمه ترگمان]شرایط قرار دادن آلت برای نشان دادن آلت تناسلی برای نشان دادن وقتی شما fluctuant، دست قابل استفاده، مفصل ران خود را به سمت شما می کشد، یا یک ران را تخلیه می کند تا او را احاطه کند، و آن را به صورت ورقه لغزنده (unapt)درست کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To SNS website also be a challenge, the website needs enough maturity and magnanimity, receptivity, unapt the response that makes the APP generation of the heart negative.
[ترجمه گوگل]برای اینکه وب‌سایت SNS نیز یک چالش باشد، وب‌سایت به بلوغ و بزرگواری کافی، پذیرا بودن، پاسخی که نسل APP قلب را منفی می‌کند، نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]برای وب سایت SNS نیز یک چالش محسوب می شود، وب سایت به اندازه کافی به بلوغ و بزرگواری، قابلیت پذیرش کافی نیاز دارد، و واکنشی را نشان می دهد که باعث می شود باعث ایجاد تعامل منفی قلب در این وب سایت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Break up two area with soft partition, advocate lying illicit close sex is insusceptible also, the job wants tiredly to rest, turn a body it is big bed, unapt also regained consciousness again.
[ترجمه گوگل]شکستن دو منطقه با پارتیشن نرم، طرفدار دروغ گفتن غیر قانونی نزدیکی جنسی نیز غیرقابل تحمل است، کار می خواهد خسته به استراحت، تبدیل بدن آن تخت بزرگ، ناآرام نیز هوشیاری دوباره به دست آورد
[ترجمه ترگمان]دو ناحیه را با افراز نرم تقسیم کنید، از دروغ گفتن غیر قانونی غیر قانونی حمایت کنید، کار از خستگی برای استراحت نیاز دارد، یک بدن را تبدیل به تخت خواب بزرگی می کند، unapt دوباره به هوش بازگشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cushion for leaning on of a few red, yellow, green had better be adorned on sofa, make a room unapt the meaning that loses warmth because of tonal super-cooling Qing Dynasty.
[ترجمه گوگل]کوسن برای تکیه دادن به چند قرمز، زرد، سبز بهتر است روی مبل آراسته شود، اتاقی را به معنایی ناخوشایند بسازد که گرمای خود را به دلیل تونال فوق خنک کننده سلسله چینگ از دست بدهد
[ترجمه ترگمان]کوشن به خاطر تکیه دادن به چند عدد قرمز، زرد، سبز بهتر تزیین شده روی مبل است و باعث می شود که اتاق به این معنی باشد که به خاطر دودمان چینگ - گرمی خود را از دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lifelike giraffe, that is deep and it is natural tonal foiling white furniture, make whole unapt appear downhearted or pale.
[ترجمه گوگل]زرافه‌های واقعی، که عمیق هستند و مبلمان سفید رنگ طبیعی آن را فویل می‌کند، باعث می‌شود که کل بدن ناامید یا رنگ پریده به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]زرافه خیلی عمیق است و رنگ کردن مبلمان سفید طبیعی است و باعث می شود که کل unapt به صورت افسرده یا رنگ پریده ظاهر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Is the only way to get a long-term good development, unapt sometimes good sometimes bad, flow also will truly to stabilize.
[ترجمه گوگل]آیا تنها راه برای به دست آوردن یک توسعه بلند مدت خوب، ناعادلانه گاهی اوقات خوب گاهی اوقات بد، جریان نیز واقعا به تثبیت خواهد شد
[ترجمه ترگمان]آیا تنها راه رسیدن به یک توسعه خوب بلند مدت است که گاهی اوقات خوب و گاهی بد، جریان نیز به طور کامل تثبیت خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Clever ground placed sculpture of a sheep after screen, stealthily smell head comes, make artwork unapt in the home appear too abrupt.
[ترجمه گوگل]زمین هوشمندانه مجسمه یک گوسفند را پس از صفحه نمایش قرار داده است، سر به طور مخفیانه بوی می دهد، باعث می شود آثار هنری در خانه خیلی ناگهانی به نظر برسند
[ترجمه ترگمان]زمینه هوشمند، مجسمه گوسفند را بعد از پرده نمایش می دهد، که به طور مخفیانه بوی سر می دهد، و کاره ای هنری را در خانه بسیار تند و تند انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کودن (صفت)
slight, fat-witted, backward, dull, dimwitted, slow, unintelligent, lumpish, beef-brained, blate, blockish, muddle-headed, thick-witted, witless, cockeyed, crass, stockish, doddering, fat-headed, feeble-minded, half-wit, unapt

کند (صفت)
late, tardy, heavy, slack, dull, slow, lagging, blate, sluggish, blunt, lazy, loggy, logy, dilatory, unapt, unready, leaden, low-speed, snail-paced

نا مناسب (صفت)
improper, malapropos, incompatible, foreign, inappropriate, inopportune, incommensurate, inapt, inutile, timeless, infelicitous, untoward, unfit, unsuitable, ill-sorted, unapt, inapplicable, incompetent, irrelative, maladapted, unrighteous, unhandsome, unmeet

غیر محتمل (صفت)
unlikely, implausible, improbable, unapt

دیر اموز (صفت)
unapt

غیر متناسب (صفت)
unapt

پیشنهاد کاربران

بپرس