unapproachable

/ˌʌnəˈproʊtʃəbl̩//ˌʌnəˈprəʊtʃəbl̩/

کناره گیر، دیرجوش، غیر قابل دسترسی، بدبرخورد، بد قلق، خشک، گوشت تلخ، رسمی، سرد، عبوس، بد علق، نجوش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unapproachably (adv.), unapproachableness (n.)
(1) تعریف: remote, aloof, or forbidding.
مترادف: aloof, remote, removed, standoffish, withdrawn
متضاد: approachable, attainable
مشابه: antisocial, asocial, cool, distant, forbidding, inaccessible, private, reserved, retiring, shy, unsociable, unsocial

(2) تعریف: impossible to reach, come near, or rival; inaccessible.
مترادف: incomparable, inimitable, matchless, nonpareil, peerless, unequaled, unparalleled, unrivaled
متضاد: accessible, attainable, reachable
مشابه: alone, best, lone, only, phenomenal, special, sui generis, supreme, ultimate, unique, unprecedented

- an unapproachable fortress
[ترجمه گوگل] قلعه ای غیر قابل دسترس
[ترجمه ترگمان] یه قلعه غیرقابل دسترسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an unapproachable athletic record
[ترجمه گوگل] یک رکورد ورزشی دست نیافتنی
[ترجمه ترگمان] سابقه ورزشی غیرقابل دسترسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Librarians have a reputation for being difficult and unapproachable.
[ترجمه گوگل]کتابداران به سخت بودن و غیرقابل دسترس بودن شهرت دارند
[ترجمه ترگمان]Librarians به خاطر مشکل بودن و unapproachable شهرت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The judge was a stern, unapproachable man.
[ترجمه گوگل]قاضی مردی سختگیر و غیرقابل دسترس بود
[ترجمه ترگمان]قاضی سختگیر و غیرقابل اعتمادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As a boss I found him rather unapproachable.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک رئیس، او را غیرقابل دسترس یافتم
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک رئیس، او را نسبتا دور و دسترس یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Somewhat unapproachable, he kept his hands behind his back.
[ترجمه گوگل]تا حدودی غیرقابل دسترس، دستانش را پشت سرش نگه داشت
[ترجمه ترگمان]تا حدودی دسترس ناپذیر بود و دست هایش را پشت سرش نگه می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yet this morning you're rude, surly, and unapproachable.
[ترجمه گوگل]با این حال امروز صبح شما بی ادب، بداخلاق و غیرقابل دسترس هستید
[ترجمه ترگمان]با این حال، امروز صبح، خشن، خشن و دسترس ناپذیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Unlike the unapproachable bison, the handout-loving burros eagerly greet motorists on the loop.
[ترجمه گوگل]بر خلاف گاومیش کوهان دار امریکایی غیرقابل دسترس، انبوهی‌های دوست‌داشتنی مشتاقانه از رانندگان در این حلقه استقبال می‌کنند
[ترجمه ترگمان]و بر خلاف آن گاومیش غیرقابل unapproachable، the عاشق و مشتاقانه، با اشتیاق و اشتیاق به motorists که در جریان هستند خوش آمد می گویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mr. Archer was a crabbed and unapproachable old man.
[ترجمه گوگل]آقای آرچر یک پیرمرد خرچنگ و غیرقابل دسترس بود
[ترجمه ترگمان]اقای لن یک پیرمرد پیچیده و غیرقابل دسترس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In a fashion context, unapproachable or intimidating artwork becomes accessible, even whimsical.
[ترجمه گوگل]در یک زمینه مد، آثار هنری غیرقابل دسترس یا ترسناک قابل دسترسی، حتی عجیب و غریب می شوند
[ترجمه ترگمان]در یک بافت مد، یک کار هنری unapproachable یا وحشت آور، حتی whimsical، قابل دسترسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was not unapproachable, however.
[ترجمه گوگل]با این حال، او غیرقابل دسترس نبود
[ترجمه ترگمان]اما به هر حال او غیرقابل دسترسی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is an unapproachable sort of person.
[ترجمه گوگل]او یک نوع آدم غیرقابل دسترس است
[ترجمه ترگمان]او آدم قابل اعتمادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What both sisters possess to a degree unapproachable by their colleagues is immense power and athleticism.
[ترجمه گوگل]چیزی که هر دو خواهر تا حدی غیرقابل دسترس برای همکارانشان دارند، قدرت و ورزشکاری بسیار زیاد است
[ترجمه ترگمان]آنچه هر دو خواهر می توانند تا حدودی به دست همکاران آن ها دسترسی داشته باشند، قدرت و قدرت بسیار زیادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It'stands out among all forces supreme, unapproachable.
[ترجمه گوگل]در میان همه نیروهای برتر، غیرقابل دسترسی برجسته است
[ترجمه ترگمان]این حزب در میان همه نیروهای برتر و غیرقابل دسترسی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She is very arrogant and is always unapproachable.
[ترجمه گوگل]او بسیار مغرور است و همیشه غیرقابل دسترس است
[ترجمه ترگمان]او بسیار مغرور است و همیشه unapproachable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was somewhat unapproachable but I'm sure she wanted to be friendly.
[ترجمه گوگل]او تا حدودی غیرقابل دسترس بود، اما من مطمئن هستم که او می خواست دوستانه باشد
[ترجمه ترگمان]او تا حدودی غیرقابل دسترسی بود، اما مطمئنم که او می خواست دوستانه رفتار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They rise, a coronet of tops, beyond the glitter and goo of Strath Bran, looking quite unapproachable.
[ترجمه گوگل]آنها بالا می آیند، تاجی از بالا، فراتر از زرق و برق و غوغای استرات بران، به نظر می رسد کاملا غیر قابل دسترس
[ترجمه ترگمان]آن ها از جا بلند می شوند، یک تاج سر و ته، فراتر از زرق و برق برن، که کاملا دسترس ناپذیر به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not approachable; aloof, reserved, withdrawn; physically inaccessible; unrivaled, unmatchable
an unapproachable person is difficult to talk to and not very friendly.

پیشنهاد کاربران

It means to be difficult or impossible to approach, interact with, or engage in conversation.
The word "unapproachable" is more specific and intense than simpler words like "distant" or "aloof, " as it implies that someone is actively discouraging or preventing social interaction.
...
[مشاهده متن کامل]

"Unapproachable" can be used to describe people who are perceived as intimidating, unfriendly, or uninterested in socializing, as well as situations or environments that are seen as hostile or unwelcoming.
It can also be used more neutrally, to describe someone who is simply very busy or focused on a task and doesn't have time for social interaction.
1. The professor's unapproachable demeanor made it difficult for students to ask questions or seek help during office hours.
2. The clique of popular students was seen as unapproachable by their less popular peers, who felt excluded from their social circle.
3. The imposing security guards at the entrance to the building made it seem unapproachable and unwelcoming to visitors.
4. The busy executive's unapproachable attitude discouraged employees from approaching him with new ideas or concerns.
5. The remote and unapproachable location of the monastery added to its mystique and spiritual aura.

گوشت تلخ
seeming unfriendly and therefore difficult to talk to
Cheat off
بر اساس تحلیل اجزای واژه، می توان آن را:
دست نیافتنی
ترجمه کرد❤️
منزوی
کسی که کمتر حرف میزند.

بپرس