unappetizing

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of appetizing.
متضاد: luscious

جمله های نمونه

1. Only unappetizing parts of animal carcasses remained for the domestic market.
[ترجمه گوگل]فقط قطعات غیر اشتها آور از لاشه حیوانات برای بازار داخلی باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]تنها مواد غذایی از لاشه حیوانات برای بازار داخلی باقی ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Families can drop the custom of serving unappetizing desserts and start tasty new holiday traditions, Eisenberg suggests.
[ترجمه گوگل]آیزنبرگ پیشنهاد می کند که خانواده ها می توانند رسم سرو دسرهای بی اشتها را کنار بگذارند و سنت های خوشمزه تعطیلات را شروع کنند
[ترجمه ترگمان]Eisenberg پیشنهاد می کند که خانواده ها می توانند عادت به غذا خوردن را کنار بگذارند و سنت های عید جدید خوش مزه را آغاز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The main course was an unappetizing leg of chicken with boiled potatoes.
[ترجمه گوگل]غذای اصلی یک پای مرغ بی اشتها با سیب زمینی آب پز بود
[ترجمه ترگمان]غذای اصلی یک ران مرغ با سیب زمینی آب پز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The soup was cold and unappetizing, but it was all there was.
[ترجمه گوگل]سوپ سرد و بی اشتها بود، اما تمام چیزی که وجود داشت بود
[ترجمه ترگمان]سوپ سرد و ناخوشایند بود، اما همه چیز آنجا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's got that unappetizing little Yank in tow, and she's feeding him the Authorized Version.
[ترجمه گوگل]او آن یانک کوچولوی ناخوشایند را در دوش دارد و نسخه مجاز را به او می دهد
[ترجمه ترگمان]او این غذا را به سرعت به دنبال دارد و او نسخه مجاز را به او می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An unappetizing prospect is one of creeping nationalization, in which only the public sector creates employment.
[ترجمه گوگل]دورنمای ناخوشایند ملی شدن خزنده است که در آن فقط بخش دولتی اشتغال ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]این امر که در آن تنها بخش دولتی اشتغال ایجاد می کند، از همه مهم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But their service — slightly unappetizing name and all — sports the freshest approach of any all-new search engine to come along in quite a while.
[ترجمه گوگل]اما خدمات آنها - نام کمی ناخوشایند و همه آنها - جدیدترین رویکرد را در بین هر موتور جستجوی کاملاً جدیدی دارد که در مدتی طولانی ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]اما هر موتور جستجوی جدید - که کمی از آن ها خبر ندارد و همه آن ها - از هر گونه موتور جستجوی جدید برای مدت کوتاهی استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Since few people can keep to such an unappetizing diet, researchers hoped that doses of resveratrol might secure a painless path to significantly greater health and longevity.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که تعداد کمی از مردم می توانند به چنین رژیم غذایی غیر اشتها آور ادامه دهند، محققان امیدوار بودند که دوزهای رسوراترول ممکن است مسیری بدون درد را برای سلامتی و طول عمر بیشتر تضمین کند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که افراد کمی می توانند چنین رژیم غذایی خوبی داشته باشند، محققان امیدوارند که دوزهای of ممکن است یک مسیر بدون دردسر برای سلامتی و طول عمر بیشتر داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But naked, she was thin and somehow unappetizing, and for reasons I can't articulate, looking at her breasts six inches from the bread, I lost my appetite.
[ترجمه گوگل]اما برهنه، لاغر و به نوعی بی اشتها بود، و به دلایلی که نمی توانم بیان کنم، با نگاه کردن به سینه های او در فاصله شش اینچی نان، اشتهایم را از دست دادم
[ترجمه ترگمان]اما لخت، لاغر و لاغر بود، و به دلایلی که من نمی توانم حرف بزنم، به سینه او شش اینچ از نان نگاه کنم، اشتهای خود را از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There's watercress soup, grated carrots and other unappetizing fare, as well as lots of jogging.
[ترجمه گوگل]سوپ شاهی، هویج رنده شده و سایر غذاهای غیر اشتها آور و همچنین دویدن زیاد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]سوپ watercress، هویج رنده شده و سایر مواد غذایی و همچنین مقدار زیادی پیاده روی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some have referred to it by the unappetizing name " capital jelly ".
[ترجمه گوگل]برخی از آن با نام ناخوشایند «ژله سرمایه» یاد کرده اند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها از نام \"ژله سرمایه\" نام می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sitting below the unappetizing Gagripsh is the pre-Soviet Primorskiy (Maritime) Park, still maintained but "slightly neglected, " says Victorovitch, with "overgrown slime in the ponds. "
[ترجمه گوگل]ویکتوروویچ می‌گوید: «پارک پریمورسکی (دریایی) پیش از شوروی سابق، در زیر گاگریپش ناخوشایند نشسته است که هنوز نگهداری می‌شود، اما «کمی نادیده گرفته شده است»، با «لجن‌های بیش از حد در حوضچه‌ها»
[ترجمه ترگمان]Victorovitch که در پایین غذا نشسته است، پارک Primorskiy (دریایی)قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است که هنوز حفظ شده است اما \"اندکی به فراموشی سپرده شده است\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The food was greasily unappetizing.
[ترجمه گوگل]غذا به شدت غیر اشتها آور بود
[ترجمه ترگمان]غذا هم ناخوش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unsavory, unpalatable, unappealing, not appetizing
you describe food as unappetizing when it is unpleasant to eat, or when you think that it will be unpleasant to eat because of its appearance.

پیشنهاد کاربران

اشتها کورکن! ( اشاره به ظاهر نامطلوب غدا )
• بی اشتها کردن ، غیر اشتهاآور ، کور کردن اشتها ( غذایی که عطر جذابی ندارد و شما را به خوردن آن، وا نمی دارد )
• غیر جذاب و ناخوشایند
بیزار کردن

بپرس