unappealing

/ˌənəˈpiːlɪŋ//ˌʌnəˈpiːlɪŋ/

معنی: ناپسند، غیر جذاب، نچسب، غیر قابل استیناف
معانی دیگر: غیر منطقی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of appealing
متضاد: adorable, appealing, charming

جمله های نمونه

1. He's an unappealing throwback to the days of '80s City slickers.
[ترجمه گوگل]او بازگشتی غیر جذاب به روزهای سیتی های دهه 80 است
[ترجمه ترگمان]اون یه آدم غیر منطقی آیه که به روزه ای ۸۰ شهر تعلق داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's wearing a deeply unappealing baseball hat.
[ترجمه گوگل]او کلاه بیسبال بسیار نامطلوب بر سر دارد
[ترجمه ترگمان]اون کلاه بیسبال رو خیلی unappealing پوشیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The room was painted in an unappealing shade of brown.
[ترجمه گوگل]اتاق با رنگ قهوه ای غیر جذاب رنگ شده بود
[ترجمه ترگمان]اتاق به رنگ قهوه ای رنگی درآمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The town is scruffy and unappealing.
[ترجمه گوگل]شهر شلوغ و غیر جذاب است
[ترجمه ترگمان]این شهر scruffy و unappealing است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was an unappealing film of slime on top of the pond.
[ترجمه گوگل]یک فیلم غیر جذاب از لجن در بالای حوض وجود داشت
[ترجمه ترگمان]یک فیلم غیر منطقی روی دریاچه وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was an unappealing gloom inside and he could just make out the empty pews enclosed by wood panelling.
[ترجمه گوگل]تاریکی نامطلوب در داخل وجود داشت و او فقط می‌توانست نیمکت‌های خالی را که با پوشش‌های چوبی محصور شده بودند، تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]در داخل آن یک تاریکی غیر عادی وجود داشت و او می توانست نیمکت های خالی را با تخته چوبی محصور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Therefore, the unappealing menu of toxins on offer is designed to defend the plant against would-be hungry predators.
[ترجمه گوگل]بنابراین، منوی غیرجذاب سموم ارائه شده برای دفاع از گیاه در برابر شکارچیان گرسنه طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، منوی اصلی سموم موجود در عرضه، برای دفاع از گیاه در برابر شکارچیان گرسنه ای طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even when women find the man unappealing, they do not send clear rejection signals to begin with, the researchers found.
[ترجمه گوگل]محققان دریافتند حتی زمانی که زنان مرد را ناخوشایند می بینند، برای شروع سیگنال های رد واضحی ارسال نمی کنند
[ترجمه ترگمان]محققان دریافتند که حتی وقتی زنان این مرد را نچسب پیدا می کنند، آن ها سیگنال های عدم پذیرش برای شروع را ارسال نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The unappealing title gives the game away: the theorists are mostly talking to themselves.
[ترجمه گوگل]عنوان غیرجذاب بازی را از بین می برد: نظریه پردازان بیشتر با خودشان صحبت می کنند
[ترجمه ترگمان]این عنوان نچسب بازی را دور می زند: نظریه پردازان اغلب با خودشان حرف می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The house looks very unappealing, but its interior decoration is very good.
[ترجمه گوگل]خانه بسیار نامناسب به نظر می رسد، اما دکوراسیون داخلی آن بسیار خوب است
[ترجمه ترگمان]خانه بسیار نچسب به نظر می رسد، اما تزئینات داخلی آن بسیار خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They have made the place as unappealing as possible.
[ترجمه گوگل]آنها مکان را تا حد امکان غیر جذاب کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها این مکان را غیر ممکن ساخته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Being moneyless in the winter can seem really unappealing to most people, I admit, but you'd have to be bonkers to at least not try it – even for a week – in the summer.
[ترجمه گوگل]اعتراف می‌کنم که بی‌پول بودن در زمستان برای اکثر مردم واقعاً غیرممکن به نظر می‌رسد، اما برای اینکه حداقل آن را - حتی برای یک هفته - در تابستان امتحان نکنید، باید دلسرد باشید
[ترجمه ترگمان]اعتراف می کنم که بودن در زمستان می تواند واقعا به نظر بیشتر مردم نچسب به نظر برسد، اما شما باید این دیوانگی را انجام دهید - حتی برای یک هفته - در تابستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Having an unappealing, bitter flavor.
[ترجمه گوگل]داشتن طعمی تلخ و نامطبوع
[ترجمه ترگمان]داشتن یه طعم تلخ و تلخ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The prospect of studying for another five years was distinctly unappealing.
[ترجمه گوگل]دورنمای تحصیل برای پنج سال دیگر به طور مشخص غیر جذاب بود
[ترجمه ترگمان]امید تحصیل برای پنج سال دیگر کاملا غیر منطقی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناپسند (صفت)
bawdy, obscene, abominable, disagreeable, indecent, absurd, unappealing, ribald, fie-fie

غیر جذاب (صفت)
unappealing, unlikely, ill-favored, ill-favoured

نچسب (صفت)
unappealing, poker-face

غیر قابل استیناف (صفت)
unappealing

انگلیسی به انگلیسی

• that is not appealing, that one is not drawn towards
you describe people, places, or things as unappealing when you find them unpleasant.

پیشنهاد کاربران

unattractive - uninviting
نامطلوب - غیرجذاب
Unappealing appearance: ظاهر نامطلوب
The dish looked unappealing, which made it hard for anyone to try it.
ظاهر این غذا نامطلوب بود و باعث شد که هیچ کس نتواند آن را امتحان کند.
بی جذابیت، نخواستنی، نه چندان جالب. چیزهایی که چنگی به دل نمی زنند
نا پسند ، ناخوشایند

بپرس