unanswerable

/ˌəˌnænsərəbl̩//ˌʌnˈɑːnsərəbl̩/

معنی: قاطع، دندان شکن، تکذیب ناپذیر، بیجواب، جواب ناپذیر
معانی دیگر: جواب ناپذیر، بیجواب، قاطع، دندان شکن، تکذیب ناپذیر

جمله های نمونه

1. They would ask their mother unanswerable questions.
[ترجمه گوگل]از مادرشان سؤالات بی پاسخ می پرسیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها از مادرشان سوال می کردند که جوابی به آن ها بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The argument for recruiting McGregor was unanswerable.
[ترجمه گوگل]استدلال برای استخدام مک گرگور بی پاسخ بود
[ترجمه ترگمان]بحث برای استخدام مک گری گور به هیچ وجه جوابی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They presented an unanswerable case for more investment.
[ترجمه گوگل]آنها یک مورد بی پاسخ برای سرمایه گذاری بیشتر ارائه کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک مورد جوابی برای سرمایه گذاری بیشتر ارائه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The case for better public transport is unanswerable .
[ترجمه گوگل]پرونده برای حمل و نقل عمومی بهتر بی پاسخ است
[ترجمه ترگمان]موردی برای حمل و نقل عمومی بهتر جواب ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With his current superb form, he presents an unanswerable case for selection in the team.
[ترجمه گوگل]او با فرم فوق العاده فعلی خود، پرونده بی پاسخی برای انتخاب در تیم ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]او با این شکل عالی کنونی، یک مورد جوابی برای انتخاب تیم ارائه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Right-Ons fired back the unanswerable reply that meetings belonged to those who attended them.
[ترجمه گوگل]راست‌ها پاسخ بی‌پاسخ را پاسخ دادند که جلسات متعلق به کسانی است که در آن شرکت می‌کردند
[ترجمه ترگمان]کمیته حقوق بشر در پاسخ به این پاسخ که جلسات آن متعلق به کسانی بود که در این جلسات شرکت داشتند، پاسخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, it was no use pondering on unanswerable questions.
[ترجمه گوگل]با این حال، اندیشیدن در مورد سؤالات بی پاسخ فایده ای نداشت
[ترجمه ترگمان]با این همه، هیچ فایده ای نداشت که به سوال های بی جواب فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His case/defence is unanswerable.
[ترجمه گوگل]پرونده / دفاعیات او بی پاسخ است
[ترجمه ترگمان]پرونده و دفاع او جوابی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This hint of planning poses as yet unanswerable questions about the early impetus towards urban development.
[ترجمه گوگل]این اشاره به برنامه ریزی سوالاتی را در مورد انگیزه اولیه توسعه شهری مطرح می کند
[ترجمه ترگمان]این اشاره از برنامه ریزی سوالاتی در مورد انگیزه اولیه برای توسعه شهری مطرح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This book provides an unanswerable riposte to such nostalgic nonsense.
[ترجمه گوگل]این کتاب پاسخی بی پاسخ به چنین چرندیات نوستالژیکی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این کتاب پاسخ متقابل را به این مزخرفات بی معنی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Being unanswerable, it suggests that the terms of the discussion are wrong.
[ترجمه گوگل]بی پاسخ بودن، نشان می دهد که شرایط بحث اشتباه است
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که شرایط بحث اشتباه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There were so many questions - all unanswerable.
[ترجمه گوگل]سوالات بسیار زیادی وجود داشت - همه بی پاسخ بودند
[ترجمه ترگمان]سوالات زیادی وجود داشت - همه unanswerable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One last problem remains, but is probably unanswerable.
[ترجمه گوگل]آخرین مشکل باقی می ماند، اما احتمالاً بی پاسخ است
[ترجمه ترگمان]آخرین مساله باقی می ماند، اما احتمالا بی جواب می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is rational and scientifically unanswerable, but still interesting.
[ترجمه گوگل]منطقی و از نظر علمی غیر قابل پاسخ است، اما همچنان جالب است
[ترجمه ترگمان]این حرف منطقی و از لحاظ علمی قابل بحث است، اما هنوز جالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I hung back in the separate unasked an unanswerable questions.
[ترجمه گوگل]من در یک سؤال بدون پاسخ جداگانه آویزان شدم
[ترجمه ترگمان]بدون این که سوالی بی جواب مانده باشد، گوشی را برداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قاطع (صفت)
decisive, definitive, final, decretive, decretory, categorical, overbearing, categoric, crucial, conclusive, incisive, trenchant, secant, magistral, unanswerable

دندان شکن (صفت)
irrecusable, unanswerable

تکذیب ناپذیر (صفت)
unanswerable, irrefutable

بی جواب (صفت)
unanswerable

جواب ناپذیر (صفت)
unanswerable

انگلیسی به انگلیسی

• irrefutable, incontestable, undeniable, not answerable
an unanswerable question cannot be answered, because it has no possible answer.
an unanswerable argument or criticism is so obviously correct that you cannot disagree with it.

پیشنهاد کاربران

بپرس