unanimous

/juːˈnænəməs//juːˈnænɪməs/

معنی: متفق القول، هم رای، یکدل و یک زبان
معانی دیگر: به اتفاق آرا، هم داستان، هم عقیده، اجماعا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unanimously (adv.), unanimity (n.), unanimousness (n.)
(1) تعریف: in complete agreement, as a number or group of people.
متضاد: divided
مشابه: solid

- We are unanimous in our opinion that the governor should be impeached.
[ترجمه آرش] ما متفق القول بر این باور هستیم که فرماندار باید مورد محاکمه قرار گیرد.
|
[ترجمه گوگل] ما متفق القول هستیم که استاندار باید استیضاح شود
[ترجمه ترگمان] ما در نظر داریم که فرماندار باید به دادگاه احضار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: exhibiting, based on, or characterized by complete agreement.

- Upon hearing the news, they breathed a unanimous sigh of relief.
[ترجمه گوگل] با شنیدن این خبر، یکصدا نفس راحتی کشیدند
[ترجمه ترگمان] با شنیدن اخبار، نفسی به آسودگی کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was elected to the council by a unanimous vote.
[ترجمه گوگل] وی با رای وحدت رویه به عضویت این شورا انتخاب شد
[ترجمه ترگمان] او با رای متفق برای این شورا انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a unanimous vote
رای به اتفاق آرا

2. people were unanimous in his praise
مردم در تعریف از او هم داستان بودند.

3. the proposal passed by unanimous vote
پیشنهاد با رای همگان تصویب شد.

4. they downed the bill with a unanimous vote
آنها لایحه را به اتفاق آرا رد کردند.

5. There has never been an election in our union which was won by a unanimous vote.
[ترجمه گوگل]هرگز انتخاباتی در اتحادیه ما برگزار نشده است که با رای وحدت رویه پیروز شده باشد
[ترجمه ترگمان]هرگز در اتحاد ما انتخاباتی صورت نگرفته است که به اتفاق آرا برنده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Senate, by a unanimous vote, decided to decrease taxes.
[ترجمه گوگل]مجلس سنا با رأی اتفاق آرا تصمیم به کاهش مالیات گرفت
[ترجمه ترگمان]سنا، با رای متفق، تصمیم گرفت مالیات را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was elected by a unanimous vote.
[ترجمه گوگل]او با رای اتفاق آرا انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]او با رای اکثریت آرا انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The jury reached a unanimous verdict of 'not guilty'.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه به اتفاق آرا به رای "بی گناه" رسیدند
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه به یه رای مخالف رای داده که گناهکار نباشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The jury returned a unanimous verdict of guilty after a short deliberation.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه پس از مشورتی کوتاه به اتفاق آرا حکم مجرم بودن را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه پس از مشورت کوتاهی حکم اتفاق آرا را صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was the unanimous choice of the selection committee.
[ترجمه گوگل]او به اتفاق آرا انتخاب کمیته انتخاب بود
[ترجمه ترگمان]او به اتفاق آرا کمیته انتخاب را انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unanimous agreement must be reached for this plan to go ahead.
[ترجمه گوگل]برای اجرای این طرح باید به اتفاق آرا به توافق رسید
[ترجمه ترگمان]قرارداد Unanimous باید برای این طرح در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Although the plan received unanimous approval, this does not mean that it represents the lowest common denominator.
[ترجمه گوگل]اگرچه این طرح به اتفاق آرا تصویب شد، اما این بدان معنا نیست که کمترین مخرج مشترک را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]اگرچه این طرح مورد تایید همگان قرار گرفته است، اما این بدان معنا نیست که این طرح پایین ترین مخرج مشترک را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Editors were unanimous in their condemnation of the proposals.
[ترجمه گوگل]سردبیران در محکومیت این پیشنهادها اتفاق نظر داشتند
[ترجمه ترگمان]ویراستاران در محکومیت این پیشنهادها متفق القول بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A unanimous vote was taken to liquidate the company.
[ترجمه گوگل]رای به اتفاق آرا برای انحلال شرکت گرفته شد
[ترجمه ترگمان]به اتفاق آرا به انحلال شرکت رای دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The jury reached/returned a unanimous verdict of guilty.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه به اتفاق آرا حکم مجرم بودن را صادر کرد/بازگرداند
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه به اتفاق آرا رای محکومیت خود را صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Doctors are unanimous about the dangers of this drug.
[ترجمه گوگل]پزشکان در مورد خطرات این دارو اتفاق نظر دارند
[ترجمه ترگمان]پزشکان در مورد خطرات این دارو متفق القول هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It was decided by a unanimous vote that the school should close.
[ترجمه گوگل]به اتفاق آرا تصمیم گرفته شد که مدرسه تعطیل شود
[ترجمه ترگمان]به اتفاق آرا تصمیم گرفتند که مدرسه تعطیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The ministers had expressed the unanimous view that sanctions should remain in place for the present.
[ترجمه گوگل]وزرا به اتفاق آرا اعلام کرده بودند که تحریم ها باید فعلا به قوت خود باقی بماند
[ترجمه ترگمان]وزرا به اتفاق آرا نظر خود مبنی بر این که تحریم ها باید برای حال حاضر باقی بمانند را اعلام کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متفق القول (صفت)
unanimous

هم رای (صفت)
unanimous

یکدل و یک زبان (صفت)
unanimous

انگلیسی به انگلیسی

• in complete accord, in one mind, agreed
when a group of people are unanimous, they all agree about something.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Fully in agreement; having complete consensus 🤝 ✔️
🔍 مترادف: United
✅ مثال: The committee made a unanimous decision to approve the new policy.
۱. هم رای. هم عقیده. هم داستان ۲. واحد. یکپارچه. متفق
مثال:
The class was unanimous is wanting to eliminate study halls.
بچه های کلاس متفق القول خواستار حذف اتاقهای مطالعه شدند.
There has never been an election in our union that was won by a unanimous.
...
[مشاهده متن کامل]

در انجمن ما هرگز انتخاباتی نبوده که به اتفاق آراء برنده شده باشد.
the jury returned a unanimous verdict
هیئت منصفه یک رای واحد را اظهار داشت.

Root word : from latin words
Unus : one
Animus : mind
هم رای، اتفاق آرا
هم نظر، متفق القول
unanimous ( adj ) ( yuˈn�nəməs ) =if a decision is unanimous, it's agreed by everyone in a group, e. g. a unanimous vote. They were unanimous in rejecting the proposal. unanimously
unanimous
این دو تا رو باهم اشتباه نکنین!👇⚠️
متفق القول، یکدل و یک زبان=Unanimous
ناشناس=Anonymous
unanimous \ yu̇ - ˈna - nə - məs \ adjective
1. in complete agreement
2. acting together as a single undiversified whole
◀️ Infantino’s support, though, is hardly unanimous. He has waged bruising public battles with soccer leaders from Europe and South America, in particular, and has shown a tendency to overplay his hand, including on his since - abandoned proposal to stage the World Cup every two years instead of four.
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : unanimity
صفت ( adjective ) : unanimous
قید ( adverb ) : unanimously
Votes gotta be unanimous
رای ها باید به اتفاق آرا باشد
متفق القول، هم رای، یکدل و یک زبان
Imam zaman emerges when shia Muslims are
unanimous
امام زمان وقتی ظهور میکند که شیعیان متفق القول/یکدل باشند.
یکپارچه
هم رای، متفق القول.
هم مشرب ، هم رای ، هم مرام
In complete agreement
هم رای، موافق
توافق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس