unallowed


معنی: ممنوع، نا مشروع

جمله های نمونه

1. Place of law of in actual life, morality unallowed thing, have the greatest esteem for is however in game.
[ترجمه گوگل]جایگاه قانون در زندگی واقعی، اخلاق چیزی غیرمجاز است، اما بیشترین ارج را در بازی دارد
[ترجمه ترگمان]در زندگی واقعی، اخلاق، چیزی است که ارزش آن را دارد که به هر حال در بازی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The two critical working-states are unallowed to happen in a favorable designed internal-mixing nozzle's normal working-state.
[ترجمه گوگل]دو حالت کاری بحرانی در حالت کار عادی نازل اختلاط داخلی طراحی شده مطلوب مجاز نیستند
[ترجمه ترگمان]دو حالت فعال در شرایط بحرانی در حال حاضر در یک وضعیت مطلوب و مطلوب جریان کار قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For the quantity should enough for FCL, though the quantity is less, this goods is unallowed to shipping by LCL.
[ترجمه گوگل]برای مقدار کافی برای FCL، اگرچه مقدار کمتر است، ارسال این کالا توسط LCL ممنوع است
[ترجمه ترگمان]زیرا کمیت باید به اندازه کافی برای fcl کافی باشد، اگر چه مقدار آن کم تر است، این کالا unallowed است که توسط lcl ارسال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The capability of the equipment or system able to make them work normally under the electromagnetic environment and not generate unallowed electromagnetic interference in the environment.
[ترجمه گوگل]توانایی تجهیزات یا سیستمی که بتواند آنها را به طور معمول در محیط الکترومغناطیسی کار کند و تداخل الکترومغناطیسی غیرمجاز در محیط ایجاد نکند
[ترجمه ترگمان]قابلیت تجهیزات یا سیستم می تواند آن ها را به طور عادی تحت محیط الکترومغناطیسی کار کند و باعث ایجاد تداخل الکترومغناطیسی در محیط شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The sexual behavior before marriage is be objected by the society and unallowed .
[ترجمه گوگل]رفتار جنسی قبل از ازدواج مورد اعتراض جامعه و ممنوع است
[ترجمه ترگمان]رفتار جنسی پیش از ازدواج با جامعه و unallowed مخالفت خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Selling these control weapon not only break the law, be being bought casually also is unallowed .
[ترجمه گوگل]فروش این سلاح های کنترلی نه تنها قانون را نقض می کند، بلکه غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان]فروش این سلاح کنترل نه تنها قانون را می شکند، بلکه باید سرسری خرید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ممنوع (صفت)
forbidden, prohibited, impermissible, unallowed

نا مشروع (صفت)
unsavory, illegal, unallowed, illicit, unsavoury

انگلیسی به انگلیسی

• forbidden, prohibited, not allowed

پیشنهاد کاربران

بپرس