unaffected

/ˌənəˈfektəd//ˌʌnəˈfektɪd/

معنی: ساده، صمیمی، بی ریا، بی پیرایه، بی تکلیف
معانی دیگر: دگرگون نشده، بی تغییر، نادگرسان، تحت تاثیر قرار نگرفته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unaffectedly (adv.), unaffectedness (n.)
(1) تعریف: unchanged or uninfluenced; not affected.
متضاد: affected, drunk, influenced

(2) تعریف: without pretense or affectation; simple; natural; genuine.
متضاد: affected, false, precious, pretentious
مشابه: easy, homely, natural, simple, sincere, unassuming

جمله های نمونه

1. These birds seem unaffected by climate.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این پرندگان تحت تأثیر آب و هوا قرار نگرفته باشند
[ترجمه ترگمان]این پرندگان تحت تاثیر آب و هوا قرار نمی گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His attitudes have remained largely unaffected by changes in fashion.
[ترجمه گوگل]نگرش او تا حد زیادی تحت تأثیر تغییرات مد قرار نگرفته است
[ترجمه ترگمان]نگرش او تا حد زیادی تحت تاثیر تغییرات مد قرار نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was seemingly unaffected by his presence.
[ترجمه گوگل]او ظاهراً تحت تأثیر حضور او نبود
[ترجمه ترگمان]او ظاهرا تحت تاثیر حضور او قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. People's rights are unaffected by the new law.
[ترجمه گوگل]حقوق مردم تحت تأثیر قانون جدید قرار نگرفته است
[ترجمه ترگمان]حقوق مردم تحت تاثیر قانون جدید قرار نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She seemed totally unaffected by what she'd drunk.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او کاملاً تحت تأثیر چیزی که نوشیده بود، قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید کاملا تحت تاثیر چیزی قرار گرفته بود که او مست کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The west of the city was largely unaffected by the bombing.
[ترجمه گوگل]غرب شهر تا حد زیادی تحت تأثیر بمباران قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]غرب شهر تا حد زیادی تحت تاثیر بمباران قرار نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Some members of the family may remain unaffected by the disease.
[ترجمه گوگل]برخی از اعضای خانواده ممکن است تحت تأثیر این بیماری قرار نگیرند
[ترجمه ترگمان]برخی از اعضای خانواده ممکن است تحت تاثیر این بیماری قرار نگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She had a warm smile and an unaffected manner.
[ترجمه گوگل]لبخندی گرم و رفتاری بی پیرایه داشت
[ترجمه ترگمان]لبخند گرمی داشت و رفتاری بی تکلف داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He appeared totally unaffected by this experience.
[ترجمه گوگل]او کاملاً تحت تأثیر این تجربه ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]او کاملا تحت تاثیر این تجربه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He greeted me with unaffected warmth.
[ترجمه گوگل]با گرمی بی پیرایه به من سلام کرد
[ترجمه ترگمان]با گرمی صمیمانه ای به من سلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The north remained largely unaffected by the drought.
[ترجمه گوگل]شمال تا حد زیادی تحت تأثیر خشکسالی قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]شمال تا حد زیادی تحت تاثیر خشکسالی قرار نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The children seem unaffected emotionally by their parents'divorce.
[ترجمه گوگل]بچه ها از نظر عاطفی تحت تأثیر طلاق والدینشان قرار نگرفته اند
[ترجمه ترگمان]کودکان تحت تاثیر طلاق والدینشان قرار نمی گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Significantly, in certain cultural enclaves women remain largely unaffected by the work-family conflict.
[ترجمه گوگل]به طور قابل توجهی، در برخی مناطق فرهنگی، زنان تا حد زیادی تحت تأثیر تعارض کار و خانواده قرار نمی گیرند
[ترجمه ترگمان]به طور قابل توجهی، در مناطق مختلف فرهنگی، زنان تا حد زیادی تحت تاثیر درگیری های خانوادگی قرار نمی گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The proliferation of the colorectal lines was unaffected by histamine.
[ترجمه گوگل]تکثیر خطوط کولورکتال تحت تأثیر هیستامین قرار نگرفت
[ترجمه ترگمان]گسترش خطوط colorectal توسط هیستامین تحت تاثیر قرار نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But the realities of medical power were relatively unaffected by putting community physicians and nurses on the management teams.
[ترجمه گوگل]اما واقعیت‌های قدرت پزشکی با قرار دادن پزشکان و پرستاران جامعه در تیم‌های مدیریتی نسبتاً بی‌تأثیر بود
[ترجمه ترگمان]اما واقعیت های قدرت پزشکی با قرار دادن پزشکان و پرستاران اجتماعی در تیم های مدیریت تاثیر چندانی نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساده (صفت)
accustomed, ordinary, normal, simple, easy, plain, naive, modest, bare, open-and-shut, artless, onefold, natural, smooth, unobtrusive, unaffected, customary, dupeable, free-standing, simplex, homely, humbly, inartificial, unassuming, simple-minded, uncomplicated, unforced, unlabored, unlaboured, unpretending

صمیمی (صفت)
near, frank, real, cordial, sincere, loving, warm, privy, candid, big-hearted, intimate, heartfelt, unaffected, hearty, chummy, heart-to-heart, whole-hearted, true-hearted

بی ریا (صفت)
naive, sincere, candid, heartfelt, unaffected, naif, single-hearted, true-hearted

بی پیرایه (صفت)
unaffected, free-standing, unadorned

بی تکلیف (صفت)
pendant, unaffected

انگلیسی به انگلیسی

• natural, genuine, simple, not artificial; not affected, uninfluenced, not moved by
something that is unaffected by a particular thing is not changed in any way by it.
someone who is unaffected behaves naturally rather than trying to impress people; used showing approval.

پیشنهاد کاربران

گاهی affected علاوه بر معنای عاطفه و احساس به معنای تاثیر گذاری هم میشه به خصوص در روانشناسی. پس unaffected به معنای عدم تاثیر هم میشه.
سالم ( در پزشکی )
بی تاثیر

بپرس