unadorned

/ˌənəˈdɔːrnd//ˌʌnəˈdɔːnd/

معنی: بی پیرایه، بی زیور
معانی دیگر: ساده، عریان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of adorned.
مشابه: chaste, plain

جمله های نمونه

1. That room unadorned with pictures or curtains looks bare.
[ترجمه گوگل]آن اتاقی که با عکس یا پرده تزئین نشده است، برهنه به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]آن اتاقی که آراسته به عکس و پرده ها نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They liked their churches to be unadorned.
[ترجمه گوگل]آنها دوست داشتند کلیساهایشان بدون تزئین باشد
[ترجمه ترگمان]They را دوست داشتند که تنها باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The walls were plain and unadorned.
[ترجمه گوگل]دیوارها ساده و بدون تزئین بود
[ترجمه ترگمان]دیوارها صاف و بی پیرایه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The story is recounted in her usual unadorned style.
[ترجمه گوگل]داستان به سبک همیشگی او بازگو می شود
[ترجمه ترگمان]این داستان در سبک معمول بی پیرایه او نقل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The room is typically simple and unadorned, with white walls and a tiled floor.
[ترجمه گوگل]اتاق به طور معمول ساده و بدون تزئین است، با دیوارهای سفید و کف کاشی
[ترجمه ترگمان]اتاق معمولا ساده و بی پیرایه است، با دیواره ای سفید و کف کاشی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The unadorned truth is sometimes difficult to hear.
[ترجمه گوگل]شنیدن حقیقت بی تزئین گاهی دشوار است
[ترجمه ترگمان]تشخیص حقیقت بی پیرایه گاهی دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Subject, verb, object: the unadorned, impregnable sentence.
[ترجمه گوگل]فاعل، فعل، مفعول: جمله بی آراسته، تسخیرناپذیر
[ترجمه ترگمان]موضوع، فعل، شی: the، sentence غیرقابل تسخیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Not an inch in his Garden unimproved or unadorned, his very Poultry made happy by fifty little neat Contrivances.
[ترجمه گوگل]حتی یک اینچ در باغ او اصلاح نشده یا تزئین نشده بود، مرغان او با پنجاه تدبیر کوچک و مرتب خوشحال شدند
[ترجمه ترگمان]حتی یک اینچ هم در باغ his دیده نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Surrounded by all the Classical buildings, the huge unadorned rock brings us back to the power of the land.
[ترجمه گوگل]این صخره عظیم بدون تزئین که توسط تمام ساختمان های کلاسیک احاطه شده است، ما را به قدرت زمین بازمی گرداند
[ترجمه ترگمان]این صخره که توسط همه ساختمان های کلاسیک احاطه شده است، ما را به قدرت سرزمین باز می گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Quickly, he ducked through the unadorned side door of the building and began climbing the four flights of rickety wooden stairs.
[ترجمه گوگل]به سرعت از درب کناری بدون تزئینات ساختمان عبور کرد و شروع به بالا رفتن از چهار طبقه پله های چوبی زهوار کرد
[ترجمه ترگمان]او به سرعت از در بیرونی ساختمان خارج شد و شروع به بالا رفتن از چهار طبقه از پله های چوبی زواردررفته کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What's missing from an unadorned, virtual manual affordance is any idea of what function it performs.
[ترجمه گوگل]چیزی که در یک دستی مجازی و بدون تزئین وجود ندارد، هر گونه ایده ای از عملکرد آن است
[ترجمه ترگمان]چیزی که از یک آرایه ساده به دست می آید، هیچ ایده ای در مورد این که آن چه وظیفه ای انجام می دهد، ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Teacher, the how unadorned name, in this special holiday, teacher, you have rested?
[ترجمه گوگل]استاد چقدر نام آراسته در این عید خاص، معلم، آرام گرفتی؟
[ترجمه ترگمان]معلم، در این تعطیلات خاص، معلم، شما استراحت کرده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her life is very simple and unadorned.
[ترجمه گوگل]زندگی او بسیار ساده و بدون تزئین است
[ترجمه ترگمان]زندگی او بسیار ساده و بی پیرایه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The King's square bookbags may be plain unadorned, but there's no cutting corners with the stitching.
[ترجمه گوگل]کیسه‌های کتاب مربع شاه ممکن است ساده و بدون تزئین باشند، اما هیچ گوشه‌ای با دوخت وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]The مربع شاه ممکن است عاری از unadorned معمولی باشد، اما هیچ گوشه cutting را با دوخت و دوز there
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی پیرایه (صفت)
unaffected, free-standing, unadorned

بی زیور (صفت)
free-standing, unadorned

انگلیسی به انگلیسی

• undecorated, plain, simple, not adorned
something that is unadorned is plain, rather than having decorations or being artistically designed; a literary word.

پیشنهاد کاربران

بپرس