🔸 معادل فارسی:
• مسائل حل نشده
• مشکلات بی پاسخ
• موضوعات نادیده گرفته شده
- - -
## 🔸 تعریف ها:
1. ** ( رسمی – اصلی ) :** مشکلات یا موضوعاتی که هنوز به آن ها رسیدگی نشده یا راه حل مشخصی برایشان ارائه نشده است.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: The report highlighted several unaddressed issues.
گزارش چندین مشکل حل نشده را برجسته کرد.
2. ** ( اجتماعی – عمومی ) :** مسائل نادیده گرفته شده در جامعه یا سازمان که می توانند بحران ساز شوند.
- - -
## 🔸 مترادف ها:
unresolved problems – pending issues – neglected matters – outstanding concerns
- - -
## 🔸 مثال ها:
• The committee discussed the unaddressed issues in the policy.
کمیته درباره ی مسائل حل نشده ی سیاست بحث کرد.
• Unaddressed issues in the project caused delays.
مسائل حل نشده در پروژه باعث تأخیر شد.
• The therapist helped her confront unaddressed issues from her past.
درمانگر به او کمک کرد با مشکلات حل نشده ی گذشته اش روبه رو شود.
• مسائل حل نشده
• مشکلات بی پاسخ
• موضوعات نادیده گرفته شده
- - -
## 🔸 تعریف ها:
1. ** ( رسمی – اصلی ) :** مشکلات یا موضوعاتی که هنوز به آن ها رسیدگی نشده یا راه حل مشخصی برایشان ارائه نشده است.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: The report highlighted several unaddressed issues.
گزارش چندین مشکل حل نشده را برجسته کرد.
2. ** ( اجتماعی – عمومی ) :** مسائل نادیده گرفته شده در جامعه یا سازمان که می توانند بحران ساز شوند.
- - -
## 🔸 مترادف ها:
- - -
## 🔸 مثال ها:
کمیته درباره ی مسائل حل نشده ی سیاست بحث کرد.
مسائل حل نشده در پروژه باعث تأخیر شد.
درمانگر به او کمک کرد با مشکلات حل نشده ی گذشته اش روبه رو شود.