unaccountably

جمله های نمونه

1. She felt suddenly and unaccountably cheerful.
[ترجمه گوگل]او به طور ناگهانی و بی حساب احساس شادی کرد
[ترجمه ترگمان]ناگهان و بی دلیل احساس شادی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was unaccountably irritated.
[ترجمه گوگل]او بی حساب عصبانی بود
[ترجمه ترگمان]خیلی ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I felt unaccountably happy this morning as I left the house.
[ترجمه نیما .ف] امروز صبح هنگامی که خانه را ترک می کردم بشکل عجیبی خوش حال بودم.
|
[ترجمه گوگل]امروز صبح که از خانه بیرون آمدم احساس خوشبختی بی‌حساب کردم
[ترجمه ترگمان]امروز صبح که از خانه خارج شدم خیلی احساس خوشحالی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Unaccountably, the woman had refused.
[ترجمه گوگل]ناگفته نماند که زن امتناع کرده بود
[ترجمه ترگمان]پیرزن جواب رد داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Raedecker, unaccountably, is the bookmaker's current favourite, at 13-
[ترجمه گوگل]Raedecker، بدون حساب، مورد علاقه فعلی این کتاب‌ساز است، در 13-
[ترجمه ترگمان]Raedecker، بی دلیل، مورد علاقه فعلی bookmaker است، در ۱۳ -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He could become so unaccountably miserable that a small amount of collusion some-times did him a world of good.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست آنقدر بدبخت بی‌حساب شود که تبانی کوچکی گاهی برایش یک دنیا خیر به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]او می توانست خیلی ناراحت شود که مقدار کمی از آن ها هم او را به دنیا اورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unaccountably[sentence dictionary], he kept silent.
[ترجمه گوگل]بی حساب [فرهنگ جملات]، سکوت کرد
[ترجمه ترگمان]unaccountably [ فرهنگ لغت \" ] ساکت ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We were still undecided when, unaccountably, I had a strong feeling that our pet wasn't to be found here.
[ترجمه گوگل]ما هنوز تصمیم نگرفته بودیم که به طور غیرقابل پاسخگویی، احساس قوی داشتم که حیوان خانگی ما اینجا پیدا نمی شود
[ترجمه ترگمان]ما هنوز مردد بودیم که، بدون دلیل، من احساس می کردم که حیوون خونگی ما اینجا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Once the car was gone, the police unaccountably ignored me.
[ترجمه گوگل]وقتی ماشین رفت، پلیس بی‌حساب من را نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان]وقتی ماشین از بین رفت، پلیس بی دلیل مرا نادیده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Unaccountably, the Opposition have not requested a statement on one of the great scandals involving Robert Maxwell.
[ترجمه گوگل]بدون حساب، مخالفان درخواست بیانیه ای در مورد یکی از رسوایی های بزرگ مربوط به رابرت ماکسول نکرده اند
[ترجمه ترگمان]unaccountably، اپوزیسیون درخواستی مبنی بر یکی از رسوایی های بزرگ دخیل در رابطه با رابرت مکسول را درخواست نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then they unaccountably scorned three easy points, when Llanelli's centres strayed offside, by deciding to tap a penalty.
[ترجمه گوگل]سپس آنها به طور غیرقابل حسابی سه امتیاز آسان را به دست آوردند، زمانی که مراکز لانلی در آفساید منحرف شدند و تصمیم به زدن پنالتی گرفتند
[ترجمه ترگمان]سپس ناخواسته سه نقطه ساده را نادیده گرفتند، زمانی که مراکز Llanelli با تصمیم گرفتن برای ضربه زدن به penalty، به سمت offside حرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And then, unaccountably, she giggled.
[ترجمه گوگل]و سپس، به طور غیرقابل پاسخگویی، قهقهه زد
[ترجمه ترگمان]و بعد ناگهان، بی دلیل خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He has been unaccountably delayed.
[ترجمه گوگل]او به طور نامحسوسی به تعویق افتاده است
[ترجمه ترگمان]خیلی تاخیر کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A planned military assault on Mactan yesterday was unaccountably delayed.
[ترجمه گوگل]یک حمله نظامی برنامه ریزی شده دیروز به مکتان به طور غیرقابل پاسخگویی به تعویق افتاد
[ترجمه ترگمان]حمله نظامی برنامه ریزی شده دیروز به Mactan، بی دلیل به تعویق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Quite unaccountably, the Chinese fought among themselves for power and money, suspecting and hating each other.
[ترجمه گوگل]چینی‌ها به‌طور کاملاً غیرقابل‌حساب، بین خود برای قدرت و پول جنگیدند، به یکدیگر بدگمان بودند و از یکدیگر متنفر بودند
[ترجمه ترگمان]کام لا بی دلیل، چینی ها برای قدرت و پول در میان خود جنگیده بودند و به یکدیگر مظنون بودند و از یکدیگر کینه به دل می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• inexplicably, incomprehensibly; in an unaccountable manner

پیشنهاد کاربران

به طور غیر قابل توضیح
بدون هیچ دلیلی. بدون عذر موجه. بی دلیل

بپرس