unable to face

انگلیسی به انگلیسی

• not capable of dealing with -, unable to confront -

پیشنهاد کاربران

قدرت مقابله با چیزی را نداشتن، باور نکردن، قبول نکردن، تحمل پذیرش یا روبرو شدن با چیزی را نداشتن
از عهده خارج بودن ، از عهدهٔ . . . . . . . . . . . . خارج بودن

بپرس