1. umbilical cord
بند ناف
2. All modern popular music has an umbilical cord link back to blues and R and B.
[ترجمه گوگل]تمام موسیقی های محبوب مدرن دارای پیوند بند ناف به بلوز و R و B هستند
[ترجمه ترگمان]هر موسیقی محبوب مدرن، یک پیوند بندناف به بلوز و R & B دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The midwife cut and tied off the baby's umbilical cord.
[ترجمه گوگل]ماما بند ناف نوزاد را برید و بست
[ترجمه ترگمان]قابله برید و بندناف نوزاد را بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. By leavingmy parents' home, I cut/broke the umbilical cord.
[ترجمه گوگل]با ترک خانه پدر و مادرم، بند ناف را بریدم/شکستم
[ترجمه ترگمان]من با پدر و مادرم در خانه، بندناف را قطع \/ شکسته کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A girl born with the umbilical cord twisted round her neck may feel that she always gets herself tied up in things.
[ترجمه گوگل]دختری که با بند ناف به دور گردنش به دنیا میآید ممکن است احساس کند که همیشه درگیر چیزهایی است
[ترجمه ترگمان]دختری با بندناف دور گردنش به دنیا آمده است، شاید احساس کند که همیشه به چیزها گره خورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The doctor hunts for the umbilical cord on the ultra sound scanner to take a sample.
[ترجمه گوگل]پزشک برای گرفتن نمونه، بند ناف را در اسکنر اولترا صدا شکار می کند
[ترجمه ترگمان]دکتر برای گرفتن یک نمونه از اسکنر صوتی فوق صوتی، برای بندناف شکار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Boys in particular need to cut the umbilical cord.
[ترجمه گوگل]مخصوصاً پسرها نیاز به قطع بند ناف دارند
[ترجمه ترگمان]به ویژه پسرها نیاز به بریدن بندناف دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The stump where the umbilical cord breaks after foaling is a potential route for pathogens into the foal's system.
[ترجمه گوگل]کنده ای که در آن بند ناف پس از کره اسب می شکند، یک مسیر بالقوه برای ورود پاتوژن ها به سیستم کره است
[ترجمه ترگمان]The که پس از foaling قرار دارد، یک مسیر بالقوه برای پاتوژن ها به سیستم کره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Discussion Immediate umbilical cord clamping deprives neonates of a significant volume of blood.
[ترجمه گوگل]بحث بستن فوری بند ناف نوزادان را از حجم قابل توجهی خون محروم می کند
[ترجمه ترگمان]بحث و گفتگو با مهار بندناف باعث محروم شدن حجم قابل توجهی از خون می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The umbilical cord connects the baby to the placenta.
[ترجمه گوگل]بند ناف نوزاد را به جفت متصل می کند
[ترجمه ترگمان]بندناف نوزاد را به جفت متصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The maternal bond had been cut with the umbilical cord - at birth.
[ترجمه گوگل]پیوند مادری با بند ناف قطع شده بود - در بدو تولد
[ترجمه ترگمان]پیوند مادری با بندناف به هنگام تولد قطع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Without this retractable umbilical cord, the soul would be utterly lost in the chaos of its dreams.
[ترجمه گوگل]بدون این بند ناف جمع شونده، روح به کلی در هرج و مرج رویاهایش گم می شود
[ترجمه ترگمان]بدون این بندناف جمع شدنی، روحش در آشفتگی رویاهایش محو خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. As events would prove, it was a frail umbilical cord from the customer to design and manufacturing.
[ترجمه گوگل]همانطور که رویدادها ثابت کردند، این بند ناف ضعیفی از مشتری تا طراحی و ساخت بود
[ترجمه ترگمان]همانطور که وقایع ثابت خواهند کرد، بندناف ضعیفی از مشتری به طراحی و تولید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. A search for a suitable bone marrow or umbilical cord donor for Garrett is under way.
[ترجمه گوگل]جستجو برای اهداکننده مغز استخوان یا بند ناف مناسب برای گرت در حال انجام است
[ترجمه ترگمان]جستجو برای مغز استخوان مناسب و یا دهنده بندناف برای گرت در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. When my daughter still had her umbilical cord, my husband worried about infection.
[ترجمه گوگل]وقتی دخترم هنوز بند نافش را داشت، شوهرم نگران عفونت بود
[ترجمه ترگمان]، وقتی دخترم هنوز بندناف رو داشت شوهرم در مورد عفونت نگران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید