ultimatum

/ˌəltəˈmeɪtəm//ˌʌltɪˈmeɪtəm/

معنی: نهایی، اتمام حجت، اخرین پیشنهاد
معانی دیگر: اولتیماتوم، فرجام گواه، گواه فرجامین، واپسین هشدار، پایان گفت، زنهاره، قطعی، غایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: ultimata, ultimatums
• : تعریف: a final statement of demands, esp. when issued with a threat of action if rejected, as in a diplomatic discussion.

- The government issued an ultimatum to the protesters stating that they would be removed by force if they did not disperse immediately.
[ترجمه گوگل] دولت به معترضان اولتیماتوم داد که در صورت عدم متفرق نشدن سریعاً به زور اخراج خواهند شد
[ترجمه ترگمان] دولت با صدور اولتیماتوم به معترضان اعلام کرد که اگر آن ها فورا متفرق نشوند از زور برداشته خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the delivery of an ultimatum
دادن اتمام حجت،التیماتوم دادن

2. The ultimatum contained the threat of military force.
[ترجمه گوگل]اولتیماتوم حاوی تهدید نیروی نظامی بود
[ترجمه ترگمان]این اولتیماتوم حاکی از تهدید نیروی نظامی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Well, give him an ultimatum : either he pays by Friday or he finds somewhere else to live.
[ترجمه گوگل]خوب، به او اولتیماتوم بدهید: یا او تا جمعه پول می دهد یا جای دیگری برای زندگی پیدا می کند
[ترجمه ترگمان]خوب، یک اولتیماتوم به او بدهید: یا او تا جمعه پول می پردازد و یا جای دیگری برای زندگی پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He gave her an ultimatum - she could either stop seeing Peter and come back to him or it was divorce.
[ترجمه گوگل]او به او اولتیماتوم داد - او یا می‌توانست پیتر را نبیند و پیش او برگردد یا طلاق بود
[ترجمه ترگمان]او به او اتمام حجت کرد و یا از اینکه پیتر را ببیند یا به نزد او برگردد یا از آن طلاق بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He gave me an ultimatum: either Tom had to leave, or me.
[ترجمه گوگل]او به من اولتیماتوم داد: یا تام باید برود یا من
[ترجمه ترگمان]او به من اولتیماتوم داد: یا تام باید از اینجا می رفت، یا من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The army issued an ultimatum for all weapons in the city to be surrendered on Oct. 2
[ترجمه گوگل]ارتش اولتیماتوم داد که تمام سلاح های موجود در شهر در 2 اکتبر تسلیم شوند
[ترجمه ترگمان]در روز دوم اکتبر، ارتش با صدور اولتیماتوم به تمامی سلاح ها در شهر، یک اولتیماتوم صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They issued an ultimatum to the police to rid an area of racist attackers, or they will take the law into their own hands.
[ترجمه گوگل]آنها به پلیس اولتیماتوم دادند که منطقه ای را از شر مهاجمان نژادپرست خلاص کند، در غیر این صورت قانون را به دست خود خواهند گرفت
[ترجمه ترگمان]آن ها یک اولتیماتوم به پلیس دادند تا از شر مهاجمان نژاد پرست خلاص شوند، یا آن ها قانون را به دست خودشان خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Next day the EU summit strengthened their ultimatum.
[ترجمه گوگل]روز بعد نشست سران اتحادیه اروپا اولتیماتوم آنها را تقویت کرد
[ترجمه ترگمان]روز بعد، سران اتحادیه اروپا اولتیماتوم خود را تقویت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This ultimatum was bound to create a grave crisis.
[ترجمه گوگل]این اولتیماتوم ناگزیر بود که یک بحران بزرگ ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]این اولتیماتوم به ایجاد یک بحران جدی انجامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An ultimatum has been issued to him to withdraw his troops from our territory.
[ترجمه گوگل]به او اولتیماتوم داده شده است که نیروهایش را از خاک ما خارج کند
[ترجمه ترگمان]برای او یک اولتیماتوم صادر شده است تا نیروهای خود را از قلمرو ما خارج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the end the defendant gave an ultimatum.
[ترجمه گوگل]در پایان متهم اولتیماتوم داد
[ترجمه ترگمان]در پایان، متهم اولتیماتوم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The hijackers have issued an ultimatum -- either the government releases the prisoners or the plane will be blown up.
[ترجمه گوگل]هواپیماربایان اولتیماتوم داده اند - یا دولت زندانیان را آزاد می کند یا هواپیما منفجر می شود
[ترجمه ترگمان]The یک اولتیماتوم صادر کردند - یا دولت زندانیان را رها کرده یا هواپیما منفجر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The State Council gave the armed groups an ultimatum to lay down their arms by March 30 and to open transport routes.
[ترجمه گوگل]شورای دولتی به گروه های مسلح اولتیماتوم داد تا تا 30 مارس سلاح های خود را زمین بگذارند و راه های حمل و نقل را باز کنند
[ترجمه ترگمان]شورای دولتی به گروه های مسلح دستور داد تا در ۳۰ مارس سلاح های خود را زمین بگذارند و مسیرهای ترابری را باز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is an ultimatum that Steadman is ready to meet.
[ترجمه گوگل]این اولتیماتومی است که استیدمن آماده ملاقات با آن است
[ترجمه ترگمان]این یک اولتیماتوم است که Steadman آماده ملاقات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نهایی (اسم)
ultimatum

اتمام حجت (اسم)
sockdolager, last word, ultimatum

اخرین پیشنهاد (اسم)
ultimatum

تخصصی

[حقوق] اتمام حجت، آخرین پیشنهاد، اولتیماتوم

انگلیسی به انگلیسی

• final condition or demand the rejection of which may lead to the use of force
an ultimatum is a warning that unless someone acts in a particular way, you will take action against them; a formal word.

پیشنهاد کاربران

اتمام حجت. اولتیماتوم
مثال:
their employers issued an ultimatum demanding an immediate return to work
کارفرماهایشان اتمام حجت صادر کردند و درخواست کردند سریع به کار {خودشان} برگردند.
باسن ( محاوره ای )
معنی رسمیش میشه اتمام حجت
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A final demand or statement of terms, often with consequences ⚠️
🔍 مترادف: Final - demand
✅ مثال: The company issued an ultimatum, demanding payment by the end of the month or legal action would be taken.
⬛ ویکی پدیا
زِنهاره یا اِتمامِ حُجَّت یا اولتیماتوم ( به انگلیسی: Ultimatum ) در دیپلماسی به اخطار کتبی نهایی دولتی به دولت دیگر در مورد انجام دادن کاری یا برآوردن خواسته ای گفته می شود که عدم توجه به آن ممکن است به جنگ یا اقدامات خصمانه منجر شود.
...
[مشاهده متن کامل]

⬛ واژه نامه
اسم قابل شمارش
a final threat : a promise that force or punishment will be used if someone does not do what is wanted
مثال:
◀️ She was given an ultimatum—work harder or lose her job.
◀️ if a woman loves you, she doesn't give ultimatums.
مثلاً یکی بگه باید یا من را انتخاب کنید یا مادرت را. شما را با تهدید در مضیقه قرار دادن

اتمام حجت.
در دیپلماسی به اخطار کتبی نهایی دولتی به دولت دیگر در مورد انجام دادن کاری یا برآوردن خواسته ای گفته می شود که عدم توجه به آن ممکن است به جنگ یا اقدامات خصمانه منجر شود.
هشدار آخر
ضرب الاجل
ultimatum ( عمومی )
واژه مصوب: اتمامِ حجت
تعریف: اخطار کتبی نهایی دولتی به دولت دیگر در مورد انجام دادن کاری یا برآوردن خواسته‏ای که عدم توجه به آن ممکن است به جنگ یا اقدامات خصمانه منجر شود|||متـ . زنهاره
آخرین اخطار
تهدید
اتمام حجت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس