• : تعریف: at the farthest or last point in a progression; finally; in the end.
- She ultimately achieved her goal, but not without experiencing many setbacks along the way.
[ترجمه گوگل] او در نهایت به هدف خود رسید، اما بدون تجربه شکست های زیادی در این راه [ترجمه ترگمان] او در نهایت به هدف خود دست یافت، اما بدون در نظر گرفتن موانع بسیاری در طول مسیر، موفق نشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. ultimately he succeeded
سرانجام کامیاب شد.
2. those who cheat will ultimately lose out
در پایان کار آنان که تقلب می کنند بازنده خواهند بود.
3. The committee ultimately adopted his suggestions.
[ترجمه گوگل]کمیته در نهایت پیشنهادات وی را پذیرفت [ترجمه ترگمان]این کمیته در نهایت پیشنهادهای خود را پذیرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Lack the tune of lyrics, ultimately not perfect.
[ترجمه Maria] شعرهای با ریتم ضعیف، نهایتا خیلی خوب نیستن.
|
[ترجمه گوگل]فقدان آهنگ شعر، در نهایت کامل نیست [ترجمه ترگمان]عدم آهنگ متن و در نهایت کامل نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Politicians are ultimately accountable to the voters.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران در نهایت به رای دهندگان پاسخگو هستند [ترجمه ترگمان]سیاستمداران در نهایت به رای دهندگان پاسخگو هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The divorce ultimately led to his ruin.
[ترجمه گوگل]طلاق در نهایت منجر به نابودی او شد [ترجمه ترگمان]طلاق در نهایت منجر به نابودی او شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Biosphere 2 was ultimately ridiculed as a research debade, as exfravagant pseudoscience.
[ترجمه گوگل]Biosphere 2 در نهایت به عنوان یک بحث تحقیقاتی، به عنوان یک شبه علم ولخرجی مورد تمسخر قرار گرفت [ترجمه ترگمان]بیوسفر ۲ در نهایت به عنوان یک debade تحقیقاتی به عنوان exfravagant pseudoscience مورد تمسخر قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Everything will ultimately depend on what is said at the meeting with the directors next week.
[ترجمه گوگل]همه چیز در نهایت به آنچه در جلسه هفته آینده با مدیران گفته می شود بستگی دارد [ترجمه ترگمان]همه چیز در نهایت به آنچه در جلسه هفته آینده با مدیران گفته می شود بستگی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. We hope ultimately to be able to buy a house of our own.
[ترجمه گوگل]امیدواریم در نهایت بتوانیم خانه ای برای خودمان بخریم [ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که در نهایت بتوانیم خانه ای برای خودمان خریداری کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Ultimately, you'll have to make the decision yourself.
[ترجمه گوگل]در نهایت، شما باید خودتان تصمیم بگیرید [ترجمه ترگمان]در نهایت، شما باید خودتان تصمیم بگیرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Narrowly self-interested behaviour is ultimately self-defeating.
[ترجمه گوگل]رفتار محدود به نفع شخصی در نهایت خود باختن است [ترجمه ترگمان]رفتار خود - علاقه مند در نهایت خود - شکست دادن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A poor diet will ultimately lead to illness.
[ترجمه گوگل]رژیم غذایی نامناسب در نهایت منجر به بیماری می شود [ترجمه ترگمان]یک رژیم ضعیف در نهایت منجر به بیماری می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Success in management ultimately rests on good judgment.
[ترجمه گوگل]موفقیت در مدیریت در نهایت به قضاوت خوب بستگی دارد [ترجمه ترگمان]موفقیت در مدیریت نهایتا براساس قضاوت خوب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The buck stops with him. He is ultimately responsible for every aspect of the broadcast.
[ترجمه گوگل]پول با او متوقف می شود او در نهایت مسئول تمام جنبه های پخش است [ترجمه ترگمان]باک با او توقف کرد او در نهایت مسیول هر جنبه از پخش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• in the end, eventually; in an ultimate manner ultimately means finally, after a long series of events. you also use ultimately to emphasize that what you are saying is the most important point in a discussion.
پیشنهاد کاربران
۱. نهایتا. در نهایت. دست آخر ۲. بالاخره. سرانجام مثال: the largest firms may ultimately become unstoppable بزرگترین شرکتها شاید در نهایت توقف ناپذیر بشوند.
مخلص کلام اینکه/کوتاه اینکه/
Eventually. . Finally
سرانجام، در نهایت مثال: Ultimately, it's your decision. در نهایت، این تصمیم شماست. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی